جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اند: (تعداد کل: 5)
اند
[اَ] (عدد مبهم)(1) شمار مجهول از سه تا نه. (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (از هفت قلزم) (از جهانگیری) (از انجمن آرا). شمار نامعلوم از سه تا نه. (از ناظم الاطباء). عددی مبهم از سه تا نه. (فرهنگ فارسی معین). عدد مجهول میان یک و ده. (فرهنگ رشیدی). عدد...
اند
[ـَ ند] (ضمیر) ضمیر سوم شخص جمع. (حاشیه برهان قاطع چ معین). سوم شخص جمع ضمیر فعلی و چون ملحق بفعل شود الف آنرا ساقط و بجایش فتحه ایراد کنند مانند کنند و خورند و روند و نمایند. (از ناظم الاطباء). نون و دال ابجد در آخر اسما و صفات...
اند
[اَ] (اِ) گلابه و کاه گل(1) که بر بام و دیوار مالند. || غیبت و بدگویی. || رؤیای صادق. || کسی که بر بام و دیوار کاه گل میمالد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا شود.
(1) - این معنی گویا مشتق از اندودن باشد که مادهء مضارع آن «اندا» است...
(1) - این معنی گویا مشتق از اندودن باشد که مادهء مضارع آن «اندا» است...
اند
[اَ نُ] (فرانسوی، اِ)(1)(اصطلاح فیزیک) الکترد متصل به قطب مثبت یک پیل. الکترودی که بار مثبت دارد. || سطح فلزی که در معرض نقطهء نفوذ الکتریسیتهء پیل واقع شود. || الکترد متصل به قطب مثبت در یک الکترولیت (جسمی که در اثر جریان الکتریسیته تجزیه شود مانند محلول نمک طعام،...
اند
[اَ / ـَنْ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه: زرند، مرند، هرند، اشفند، اشند، پشند، برزند، سهند، کرند، اتسند. (یادداشت مؤلف).