جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد المیم [ ازین جا در لباب الالباب عوفی چ لیدن چند سطری تباه شده است ]. وی ازشعراء آل سلجوق بوده و قصیدهء ذیل بر منوال شعر مختاری اختیار شده است:
ای باغ روی دوست به نسرین مغرقی
وز نو بهار باغ ارم برده رونقی
از رخ بگاه...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد میمون البریدی(1)، مکنی به ابوالحسین. یکی از وزرای متقی عباسی. (مجمل التواریخ و القصص ص 379).
(1) - ملک الشعراء بهار در حاشیهء ص 379 مجمل التواریخ نوشته اند: و هو بوالحسین بن میمون. و احمدبن محمد البریدی کسی دیگر است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد ناطقی حنفی، مکنی به ابوالعباس. متوفی به سال 446 ه .ق . او راست: کتاب الاجناس فی الفروع. و کتاب الاحکام در فقه حنفی.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد النامی، مکنی به ابوالعباس. رجوع به نامی... شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نباتی، مکنی به ابوالعباس و نسب او احمدبن محمد بن مفرج الاندلسی النباتی است معروف به ابن الرومیه. او جامع فضائل و عارف بمفردات گیاه و هم محدث است و از ابن زرقون سماع دارد و در طلب حدیث رحلت و ابن نقطه را دیدار...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نحاس، مکنی به ابوجعفر نحوی مصری. او از اخفش و زجاج و ابن انباری و نفطویه و سایر ادبای عراق علم نحو و ادب فراگرفت و از نسائی حدیث آموخت. وفات او در مصر بود و در علّت وفات وی آورده اند که مردی او...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد النوری (شیخ...) بغوی، مکنی به ابوالحسین، اصل او از بغشور و مولد وی بغداد است. یکی از کبار مشایخ طریقت از اقران جنید. وی صحبت سری و ابن ابی الحواری را دریافته بود و در ویرانه ها مسکن داشت و جز بروز جمعه بشهر درنمی...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نهاوندی . یکی از راصدین و ریاضیین مائهء دوم هجری و معاصر یحیی بن خالد برمکیست و در حدود سال 170 ه .ق . در جندیشاپور رصدی کرد. و او راست زیجی موسوم بزیج مشتمل که خلاصهء ارصاد خود را در آن ضبط کرده است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری، مکنی به ابواسحاق و مشهور به ثعلبی. او یکی از مشاهیر فقها و مفسرین است. مولد او به نیشابور و وفات در 427 ه .ق . بوده است. او راست تفسیر مشهور او معروف به تفسیر ثعلبی و تاریخ الانبیاء و تاج العرائس و...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری، مکنی به ابوالحسین. فقیه حنفی. وی از ابوالحسین کرخی فقه فراگرفت و بزمان خود رئیس فرقهء حنفیه بود و دیری قضاء حجاز داشت. وفات او به سال 351 یا 353 ه .ق . است. او راست: تفسیر.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری، مکنی به ابوسعد. یکی از مشایخ متصوفه. او به بغداد میزیست و رباط و خانقاهی مشهور و مریدان داشت و نظام الملک و امراء وقت او را مکرم میداشتند. وفات او به سال 479 ه .ق . است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری. رجوع به ابوالفضل احمدبن محمد بن احمد... و احمدبن محمد بن احمدبن ابراهیم و میدانی شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد الواسطی، ملقب بجمال الدین. او راست: مصباح الواقف علی رسوم المصاحف.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد واعظ، مکنی به ابوالعباس. یکی از مشاهیر ادبای اندلس. وی در علم و ادب و وعظ مشهور و اصل وی از اشبیلیه بود و سپس بمصر هجرت کرد و در 684 ه .ق . درگذشت. او راست:
من انت محبوبه من ذا یعیّره
و من صفوت له...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد، والی چغانیان، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به فخرالدوله. نخستین ممدوح فرخی. رجوع به ابوالمظفر چغانی شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد الوتری. رجوع به رفاعی (احمدبن محمد) و معجم المطبوعات شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد هائم، ملقب بشهاب الدین. او راست: قواعد منظومه. وفات وی به سال 887 ه .ق . بود. و در کشف الظنون باز به نام احمدبن محمد هائم کتابی نزهه الحساب آمده است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد هروی، مکنی به ابوعبید. رجوع به ابوعبید احمدبن محمد هروی شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد همدانی. رجوع به ابن فقیه همدانی شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد یشکری، ملقب به ابوالعباس. او راست: الیشکریات.

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.