احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد المیم [ ازین جا در لباب الالباب عوفی چ لیدن چند سطری تباه شده است ]. وی ازشعراء آل سلجوق بوده و قصیدهء ذیل بر منوال شعر مختاری اختیار شده است:
ای باغ روی دوست به نسرین مغرقی
وز نو بهار باغ ارم برده رونقی
از رخ بگاه جلوه بهاری ملونی
وز لب بگاه بوسه شرابی مروقی
گه چون فلک بتاج مرصع متوجی
گه چون چمن بقرطهء رنگین مطرقی
ماه تمام بر فلک سبزپوش نیست
چون عارض تو پیش خط سبز فستقی
هرگه که در علاقهء زلفت نگه کنم
گویم که عنبرین کله بر گل معلقی
نی طوطی و نه کبک و نه قمریّ و صلصلی
لیکن بطوق غبغب هر یک مطوقی
با چهرهء تو کآتش لاله ست آب و گل
زهد است ز ابلهی و صلاح است ز احمقی
با جزعت از چه روی توان بود پارسا
با لعلت از چه نوع توان زیست متقی؟
گر شهد را به بوسه بری ذوق منصفی
ور مشک را به طره کنی طیره بر حقی
نقاش روی خوب تو انصاف روی تو
داد آنچنانک حرفی نگذاشت مابقی
گر در کمال عشق تو مطلق شدم رواست
کز غایت جمال در آفاق مطلقی
غرقم در آرزوی تو از پای تا بسر
کآبم بدست نی و تو جویای برحقی [ کذا ](1).
از لباب الالباب ج 2 ص 412 - 413.
(1) - شاید: زورقی.
ای باغ روی دوست به نسرین مغرقی
وز نو بهار باغ ارم برده رونقی
از رخ بگاه جلوه بهاری ملونی
وز لب بگاه بوسه شرابی مروقی
گه چون فلک بتاج مرصع متوجی
گه چون چمن بقرطهء رنگین مطرقی
ماه تمام بر فلک سبزپوش نیست
چون عارض تو پیش خط سبز فستقی
هرگه که در علاقهء زلفت نگه کنم
گویم که عنبرین کله بر گل معلقی
نی طوطی و نه کبک و نه قمریّ و صلصلی
لیکن بطوق غبغب هر یک مطوقی
با چهرهء تو کآتش لاله ست آب و گل
زهد است ز ابلهی و صلاح است ز احمقی
با جزعت از چه روی توان بود پارسا
با لعلت از چه نوع توان زیست متقی؟
گر شهد را به بوسه بری ذوق منصفی
ور مشک را به طره کنی طیره بر حقی
نقاش روی خوب تو انصاف روی تو
داد آنچنانک حرفی نگذاشت مابقی
گر در کمال عشق تو مطلق شدم رواست
کز غایت جمال در آفاق مطلقی
غرقم در آرزوی تو از پای تا بسر
کآبم بدست نی و تو جویای برحقی [ کذا ](1).
از لباب الالباب ج 2 ص 412 - 413.
(1) - شاید: زورقی.