جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوالفضل: (تعداد کل: 221)
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبدالمنعم بن عمر بن عبدالله جلبابی. رجوع به عبدالمنعم... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عبیداللهبن ابونصر احمد میکالی (امیر...). در ترجمهء منینی از یمینی آمده است: و از مفاخر ابونصر میکالی دو پسر بودند، هر یک کوکبی در سماء سیادت و بدری از افق سعادت ؛ یکی امیر ابوالفضل و دیگر امیر ابوابراهیم و هردو در علوّ درجت چون فرقدین...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عثمان بن احمد الهروی. صاحب لباب ذکر او آورده و رباعیهای ذیل را بدو نسبت کرده است:
معشوقه که عمرش چو غمم باد دراز
امروز تلطفی دگر کرد آغاز
بر چشم من افکند دمی چشم و برفت
یعنی که نکوئی کن و در آب انداز.
دی گفتمش ای گشته دل از...
معشوقه که عمرش چو غمم باد دراز
امروز تلطفی دگر کرد آغاز
بر چشم من افکند دمی چشم و برفت
یعنی که نکوئی کن و در آب انداز.
دی گفتمش ای گشته دل از...
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) علی. رجوع به علی... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) علی بن حسین فلکی همدانی. رجوع به علی... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) علی بن عمید معروف به ابن العمید. رجوع به ابن عمید ابوالفضل محمد بن العمید و رجوع به محمد... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عمادالملک. رجوع به عمادالملک شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عمر بن مسعده. رجوع به ابن صول شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عیاض (قاضی...) ابن موسی بن عیاض بن عمر بن موسی بن عیاض بن محمد بن عیاض یحصبی سبتی. رجوع به عیاض... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عیسی بن سنجر. رجوع به عیسی... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) عیسی بن شعیب الضریر. محدث است و از روح بن القاسم روایت کند.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قاسم بن علی. رجوع به قاسم... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قاضی عیاض بن موسی. رجوع به عیاض... شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قرشی صدیقی خطیب مشهور به ابوالفضل کازرونی. وفات در حدود 940 ه . ق. او راست: حاشیه ای بر تفسیر بیضاوی.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) قرطلوسی. رجوع به قرطلوسی ابوالفضل شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) کازرونی. رجوع به ابوالفضل خطیب کازرونی شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) کثیربن شاذان. محدث است.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) کیرنگی یا کرنگی. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 662 و چ فیاض ص 648 شود.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) مالکی. خادم شیخ ابوسعود جارحی. او راست: شرح قصیدهء همزیهء بوصیری صاحب برده.
ابوالفضل
[اَ بُلْ فَ] (اِخ) مالکی مسعودی. او راست: مختصر تخجیل من حرف الانجیل و در 942 ه . ق. از آن فراغت یافته است.