جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد مکنی به ابوسعید اعرابی. از مشاهیر فضلای طبقهء عرفا اصلش از بصره است و ساکن مکهء معظمه بوده است در اواخر مائهء سوم و اوایل مائهء چهارم هجریه. بعلوم ظاهر و باطن معروف و مشهور گشت. جامی رحمه الله او را در عداد طبقهء پنجم...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد. مکنی به ابوسعید و ملقب به فخرالدین. خواهر زادهء ابوالفتوح رازی حسین بن علی بن محمد صاحب تفسیر است. وی از خال خویش علم و ادب فرا گرفته و یکی از افاضل عصر خویش است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد مکنی به ابوالعباس. رجوع به احمدبن محمد بن یحیی البلدی ... شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد مکنی به ابوالعباس شقانی. در اواخر مائهء چهارم هجریه بوده است و معاصر است باغزنویان و با شیخ اجل ابوسعید و ابوالحسن خرقانی همعصر. صاحب نفحات الانس نقل احوال ویرا از کتاب کشف المحجوب نموده میگوید وی در فنون علوم چه اصول و چه فروع...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد. مکنی به ابوالمظفر و ملقب به فخرالدوله والی چغانیان. رجوع به ابوالمظفر چغانی احمدبن محمد ... شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد مکنی به ابوالمکارم مقری واسطی. او راست: هدایه الرفاق فی القراءه.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد معروف به ابونصر اقطع. وی راست شرحی بر مختصر القدوری در دو مجلد و نیز شرحی بر مختصر الطحاوی فی فروع الحنفیه. و وفات وی به سال 474 ه . ق. بود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد. رجوع به حفید سعدالدین شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد معروف به سعید قونوی. او راست: روضه المتکلمین در کلام.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد. ملقب بشهاب الدین معروف به صاحب. او راست: تلخیص تلخیص المفتاح. و وفات وی به سال 788 ه . ق. بود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد ملقب به شهاب الدین ونظام گیلانی. از فقهای حنفی. او راست: کتاب ابراهیم شاهیه فی فتاوی الحنفیه و آن کتابی بزرگ است از افخر کتب و آن را برای سلطان ابراهیم شاه نوشته و از 160 کتاب فراهم کرده است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد معروف به شهاب حصکفی حلبی و مکنی به ابوالعباس. او راست: طالبه الوصال من مقام العوال. و الروضه الوردیه فی الرحله الرومیه. او در حدود سال 864 ه . ق. حیات داشته است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد. ملقب به فخرالدین. رجوع به احمد فخرالدین ... شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد ملقب به نجم الدین معروف به ابن الرفعه. فقیه شافعی (645 - 710 ه . ق.). او راست: شرح تنبیه. شرح وسیط. وی متولی امر حسبت در دیار مصر بود و تدریس مدرسهء مغربیه داشت.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد آبی. مکنی به ابوالعباس. او از اهل آبه(1) از ناحیهء برقه است و بتجارت بیمن شد و در عدن درک صحبت ابوبکر سعیدی کرد. یاقوت گوید مولی المفضل جمال الدین از قول احمد آبی قصهء ملاقات او را با سعیدی برای من گفت. و سپس...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد ابدی مقلب بشهاب الدین و مکنی به ابوالعباس او راست: شرح ایساغوجی ابهری.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم بن ابی بکربن خلکان الهکاری الاربلی البرمکی. رجوع به ابن خلکان و رجوع به روضات الجنات ص87 شود.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم بن حازم حازمی. محدث است.

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم بن الخطاب الخطابی بستی. مکنی به ابوسلیمان از اولاد زیدبن الخطاب برادر عمر بن الخطاب. و این نسبت را ابوعبید هروی و ابومنصور ثعالبی دو شاگرد احمد گفته اند. و چنانکه عبدالرحمان بن عبدالجبار الفامی الهروی در تاریخ هراه خویش آورده است و...

احمد

[اَ مَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم بن سلفهء انصاری ملقب بصدرالدین و مکنی به ابوطاهر حافظ. او در طلب حدیث رحلت و درک خدمت اعیان مشایخ کرد و شافعی مذهب بود و به بغداد شد و در آنجا شاگردی علی الکیا ابوالحسن علی الهراسی در فقه و ابوزکریا یحیی...

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.