جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زبیر: (تعداد کل: 82)
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن لوط، فرزند برادر براءبن عازب است و از عم خویش روایت دارد ابوهاشم زعفرانی بوسیلهء منصوربن عبدالله از او ( نقل حدیث کند (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 6 ص 580.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن مالک (ابواسید)بن ربیعه همان است که بعنوان زبیر ( بن ابی اسید) یاد گردید برخی زبیربن مالک (یا زبیربن ابی اسید) را با زبیربن منذر یکی دانند (از تهذیب التهذیب: زبیر ابن ابی اسید)، و در ذیل زبیر ( بن منذر) از آن کتاب آمده: مزی...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن محمد بن احمد، مکنی به ابومحمد از مشایخ حدیث و مردی صالح و معمر بود وی از مردم شهرستان جَیّ( 1) بود و او را جرقوهی نیز گویند منسوب به جرقوه که گمان دارم از قراء اصفهان باشد ابوالقاسم دمشقی کنیت او را ابوعبدالله یاد کرده...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن محمد رهاوی (از بلد، شهری در کنار دجله 7فرسخی موصل) از راویانست ابوبکر شافعی و محمد بن اسماعیل وراق و علی بن عمر حافظ و ابوحفص بن شاهین و یوسف بن عمر قواس از او روایت دارند وی ثقه و دارای حدیث فراوانست در واسط بسال...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ)( 1) ابن مسیب سرداری که حسن بن سهل به محاربهء محمد طباطبا فرستاد در خلافت مأمون رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 287 شود ( 1) - این ضبط مطابق چ قدیم حبیب السیر است اما در چ خیام و فهرست آن زهیربن مسیب...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن مشکان جد یونس بن حبیب است و زبیریان اصفهان بدو منتسب اند (از تاج العروس) رجوع به لباب الانساب و زبیری و زبیریان شود.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن مصعب بن زبیربن عوام جد زبیریان منسوب به زبیربن عوام است( 1) رجوع به تاریخ گزیده ص 846 ، و زبیری و زبیریان در این لغت نامه شود ( 1) - ظاهر سخن حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، آن است که زبیریان منسوب به زبیر عوام...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن منذر، مولای عبدالرحمان بن عوام از راویانست و طبری در حوادث سال 144 ه ق از او یاد کند ایوب بن عمر از او روایت دارد رجوع به طبری چ دخویه قسمت 3 ص 143 شود.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن منذربن عمرو کاتب ولیدبن یزید است رجوع به تهذیب تاریخ ابن عساکر شود.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن موسی بن میناء مکی از راویانست وی از جابربن عبدالله و عمر بن عبدالعزیز و عمروبن دینار روایت دارد و ابن ابی نجیح و ابن جریح از او نقل حدیث کنند از ابن نمیر نقل کنند که گفته است زبیربن موسی که ابن ابی نجیح از...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن نباش، مکنی به ابوهاله نخستین یا دومین شوهر خدیجه همسر پیغمبر (ص) است نام ابوهاله بقولی مالک بود و بروایتی زراره و به عقیدهء زمره ای زبیر برخی نیز نام او را هند نوشته اند بعضی از مؤرخان بر آن رفته اند که شوهر نخست خدیجه...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن نجیح کوفی، مکنی به ابومغلس کوفی از راویان حدیث است از عمر بن عبدالعزیز روایت دارد و حسین بن علی ( جعفی از او نقل حدیث کند (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 6 ص 583.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن نشیط، غلام باهله و شوهر مادر سعید خُذَینه است سعید خذینه از طرف مسلمه بن عبدالملک (والی کوفه و بصره و 1420 شود - خراسان از طرف یزیدبن عبدالملک) حکومت خراسان داشت رجوع به طبری چ دخویه قسمت 2 صص 1417.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن ولید شامی از راویان بود وی از ابن عمر روایت دارد و شریح بن عبید حضرمی از او نقل حدیث کند (از کتاب یا ارض ربی » یاد کند و ابوداود و نسایی تنها حدیث « ثقات » الجرح و التعدیل رازی ج 2 ص 580...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ابن هارون از راویانست و از مالک روایت دارد حاکم او را یاد کند و همچنین ذهبی در مغنی، اما در میزان الاعتدال ذکر او نکرده است (از لسان المیزان).
زبیر
[زُ بَ] (اِخ)( 1) ابن هشام بن عروه از روات خاندان زبیر عوام است (از الجرح و التعدیل ابوحاتم رازی ج 2 ص 583 ) رجوع به تألیف ابوعبدالله مصعب زبیری چ الوی پروونسال( 2) و زبیر ( بن عروه) شود ( 1) - دربارهء این که زبیربن « نسب...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) معتز بالله عباسی رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 276 و مجمل التواریخ و القصص چ بهار و معتز بالله شود.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) تمیمی بصری از راویانست وی از عمران بن حصین و یا (بگفتهء برخی) با واسطهء یک تن از عمران بن حصین نقل حدیث کند و فرزندش محمد بن زبیر از او روایت دارد نسائی یک حدیث درباب نذر از او روایت کرده است عباسی دوری بنقل از...
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) ثقفی، جد احمدبن ابراهیم غرناطی مورخ و مؤلف مشهور است احمد در 708 ه ق درگذشته است (از اعلام ( زرکلی چ 2 ج 1 ص 83.
زبیر
[زُ بَ] (اِخ) جهضمی، پدر زبیر راوی رجوع به زبیر ( بن زبیر)، لسان المیزان و کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 3 ص 580 شود.