جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن غالی شافعی ملقب به قطب الدین متوفی به سال 779 ه . ق. او راست: شرح الحاوی الصغیر موسوم به «توضیح الحاوی».
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن فارسی نحوی. او راست: کتاب المقصور و الممدود. متوفی بسال 377 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن فیج (پیگ). محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن الکندی. از اوست کتاب غریب الحدیث. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن مالقی مکنی به ابوجعفر. وفات 728 ه . ق. او راست: شرف البهار فی اختیار مشارق الانوار. و قاعده البیان و ضابطه اللسان فی لسان العرب. (از کشف الظنون). و رجوع به احمدبن حسن بن علی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن المستضی ء بنوراللهبن المستنجد. رجوع به ناصرلدین الله ابوالعباس احمد... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن مقری از مردم شام. از روات قرائت کسائی و در پاره ای حروف با کسائی مخالف است. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن میمندی مکنی به ابوالقاسم، و بنا بگفتهء بعضی ابوالحسن، و ملقب به شمس الکفاه وزیر معروف سلطان محمود و پسر وی مسعود است. پدر احمد، حسن، در زمان سبکتکین، عالم بُست بود و به اتهام اختلاس در خراج کشته شد. احمد برادر رضاعی محمود است...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسن یزیدی؟(1). رجوع به الجماهر بیرونی ص 64 شود.
(1) - ن ل: البردی.
(1) - ن ل: البردی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین. رئیس حنفیهء بغداد. فقیهی معتزلی و باری با داود ظاهری مناظره کرده او را در حجت مقطوع کرد و در مکه به سال 317 ه . ق. کشته شد.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین. رجوع به ابن برهان فارسی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین. رجوع به ابن قنقوذ شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن ابی عوف فقیه معروف بقاضی مکنی به ابوالعباس. او راست: شرح مختصر القدوری.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن احمد قاضی مکنی به ابونصر. از شیوخ سمعانی است. رجوع به انساب سمعانی ص3 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن احمدبن زنبیل نهاوندی. او راوی تاریخ بخاری است از ابوالقاسم اشقر از بخاری.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن احمدبن عبید ابی نصر ضبی نیشابوری ناصبی. نام او در اسانید عیون الاخبار آمده است و از صدوق نقل کنند که می گفت ناصبی تر از او ندیده ام و کار او در نصب بدانجا کشیده بود که می گفت اللهم صلّ علی محمد...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن احمدبن معالی بن منصوربن علی خباز اربلی موصلی ضریر مکنی به ابوالعباس نحوی و ملقب بشمس الدین. مشهور به ابن خباز. وفات او بسال 637 یا 639 ه . ق. در موصل بود. وی استادی بارع در نحو، و در لغت و عروض و...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن احمد نیشابوری رازی. جدّ اعلای ابوالفتوح حسین بن علی بن محمد رازی صاحب تفسیر. او شاگرد سید مرتضی و ابوجعفر طوسی و اولین تن ازین خاندان است که از نیشابور به ری هجرت کرده و اقامت گزید. او راست: کتاب امالی.کتاب عیون الاحادیث و...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الحسین بن احمد الواعظ مکنی به ابوالحسین و مشهور به ابن سماک. در عصر القادربالله و القائم بامرالله عباسی از اجلهء وعاظ و محدثین معدود بود و از معاصرین ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن بیضاوی شافعی است. ولادتش سیصدوسی. فن حدیث از جعفر خالدی و گروهی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن حسین بن حسن بن رسلان رملی قدسی شافعی ملقب به شیخ شهاب الدین. وفات او را حاجی خلیفه در همه جا 844 و در یک موضع 824 ه . ق. آورده است. او ادیب و فقیه و محدث است و او راست: شرح بهجه الوردیه ابن...