جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسن: (تعداد کل: 522)
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن قتاده بن ادریس علوی حسنی، حاکم مکه. در 618 ه . ق. بجای پدر نشست و برادر خویش در جنگ بکشت، پس ملک مسعود فرمانروای مصر او را شکست داد پس حسن به بغداد گریخت و در آنجا به سال 622 ه . ق. درگذشت. (زرکلی...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن قحطبهء طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 ه . ق. متولد و در 136 ه . ق. از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 ه . ق. او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن قنبرعلی زنجانی (1256 - 1340 ه . ق.) ابن محمدحسن. او راست: «تبیان البیان». (ذریعه ج3 ص332).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن قوام بغدادی. رجوع به حسن مذهب شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن کمال الدین حسین استرآبادی. رجوع به حسن استرآبادی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن کوسج عمر. رجوع به حسن برسوی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محبوب الزراد (السراد) کوفی. امامی شیعی مکنی به ابوعلی درگذشتهء 224 ه . ق. او راست: «احادیث الجن و الانس»، «اخص الاعمال»، «تعبیر الرؤیا»، «تفسیر القرآن»، «جداول الحکمه»، «طبقات الرجال»، «علل الاحادیث»، «فضائل الاعمال»، «فضائل القرآن»، «الاحتجاج»، «الارضین»، «الازاهیر»، «الاسباب»، «الاشکال»، «والافانین»، «الانبیاء»، «الاوامر»، «البزائر»، «البلدان»،...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن ابی بکر سکاکینی. پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کرد و قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد و به حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن ابوعقامه بن حسن بن محمد تغلبی مؤتمن الدین، مکنی به ابومحمد یمنی. درگذشتهء 483 ه . ق. او راست: «جواهر الاخبار» و جز آن. (هدیه العارفین ج1 ص277).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم. رجوع به حسن بغدادی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم بن احمد. رجوع به حسن یونارقی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن احمدبن نجا. رجوع به حسن اربلی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن احمدبن یحیی. رجوع به حسن زیدی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل بن حسین طبری. رجوع به حسن طبری شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل بن محمد بن اشناس بزاز. از روات صحیفهء سجادیه است. او راست: «الاعتقادات». (ذریعه ج2 ص225).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل بن اسماعیل بن جوسلین بعلبکی. متولی جامع. متولد 662 ه . ق. و درگذشتهء 744 ه . ق. (دررالکامنه ج2 ص33).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل بن منصور. اصلش شیرازی و ساکن دمشق و محدث بود. در 664 ه . ق. متولد و در 747 ه . ق. درگذشت. وی میعادی (مدرس) در جامع بساخت و کتبی بر آن وقف کرد. (دررالکامنه ج2 ص33).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن ایوب. رجوع به حسن شریف نسابه شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن جعفر تمیمی، معروف به ابن النجار. او راست: تاریخ الکوفه. (ذریعه ج3 ص281).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن جعفربن عبدالکریم بن ابی سعدبن الطرح شیبانی. متولد 655 ه . ق. برادرش فخرالدین مظفر نزد تاتارها مقرب بود. و او در نحو و نجوم و حساب ماهر بود و او نخستین کس از این خاندان بود که تشیع پذیرفت. و در محرم 720...