جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خالد: (تعداد کل: 286)
خالد
[لِ] (اِخ) ابن اسماعیل بن مهاجر در قرائت آیهء زیر بنا بر حدیث عبدالله از محمد بن یحیی از خلادبن خالد از خالدبن اسماعیل آمده است او گفت « ذا » « ذی » را برای حمزه الزیات خواندم و گفتم در مصاحف ما بجای « و الجار ذی القربی...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن اسماعیل مخزومی وی از راویان است و از مالک روایت می کند و احمدبن یعقوب ازو روایت دارد خطیب این دو را ( مجهول دانسته است (از لسان المیزان ج 2 ص 373.
خالد
نام برده است (از لسان المیزان ج 2 « ثقات » [لِ] (اِخ) ابن اسود حمیری وی از حیوه بن شریح حدیث می کند ابن حبان او را در ( ص 373.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن اسیدبن ابی مغلس عبدان او را نام برده ولی تصحیف کرده است و صواب خالدبن ابی العیص است (از الاصابه ج 1 قسم رابع ص 154 ) رجوع به خالدبن اسیدبن ابی عیص شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن اسیدبن ابی عیص بن امیه بن عبد شمس الاموی هشام بن الکلبی گوید او در روز فتح مکه اسلام آورد و در آنجا قرار داشت ابن درید گوید وی شغل ذباحی داشت سراج از « مؤلفه قلوبهم » اقامت گزید او را کبری و عجبی سخت بود...
خالد
من احیا سنتی فقد احبنی و من » : [لِ] (اِخ) ابن انس وی از راویان است ولی معروف نیست حدیث زیر از اوست ولی منکر میباشد این حدیث را بقیه از عاصم بن سعد نقل می کند که خود این نقل از عاصم مجهول است عقیلی خالد « احبنی...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ایاس ابن منده گوید ابن عقده از او نام می برد و می گوید که ابواسحاق از او روایت کرده ولی هیچ حدیثی از او ( شناخته نشده است (از الاصابه قسم اول ج 1 ص 86.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ایاس بن صخربن ابی جهم العدوی وی با سلیمان بن مسلم بن جماز (بنابر حدیث عبدالله از احمدبن ابراهیم مهاجر از سلیمان بن داود از اسماعیل بن جعفر) از کسانی هستند که گفتند اهل مدینه در دوازده حرف که در مصحف عثمان آمده با ( یکدیگر نزاع...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ایاس مدنی مکنی به ابوالهیثم از محدثان است و تابعی نیز بوده رجوع به ابوالهیثم خالدبن ایاس شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ایمن معافری وی تابعی است ولی ابن عبدالبر او را در جزء صحابه نام می برد عمروبن شعیب از او روایت می کند و نیز این روایت از خالد است که گفته: اهل عوالی با پیغمبر در روز دوبار نماز میگزاردند و پیغمبر آنها را از این...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن ایوب وی از روات است و از پدرش بصری روایت دارد و جریربن حازم نیز از او روایت می کند یحیی بن معین او را ناچیز و ابوحاتم او را منکر دانسته و می گوید: معنی قول یحیی بن معین مبنی بر اینکه او چیزی نیست آن...
خالد
است ابن یونس ازو نام می برد (از الحلل السندسیه ج « وشقه » [لِ] (اِخ) ابن ایوب مکنی به ابوعبدالسلام وی یکی از محدثان اهل ( 2 ص 178.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن باب الربعی وی از راویان است و از شهربن حوشب روایت دارد ابوزرعه او را متروک الحدیث می داند و ابن ابوحاتم می گوید ابوزرعه حدیث خالدبن باب الربعی را ترک کرد و بر ما نخواند از او ابوالاشهب و عوف و هشام بن حسان و او...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن بحیر( 1) مکنی به ابوعقرب (از الاصابه قسم اول جزء ثانی ص 86 ) رجوع به خویلدبن خالدبن بجیر و الاصابه ج 1 قسم اول جزء ثانی ص 144 شود ( 1) - چنین است در الاصابه.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن برد وی از راویان است و از پدرش روایت می کند و پدرش از انس عبدالسلام بن هاشم خبر منکری از او روایت می کند عقیلی می گوید خالدبن برد العجلی بصری است و عبدالسلام بن هاشم از او از قتاده از انس مرفوعاً حدیث زیر را...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن برصاء نسبت او به بنی لیث میرسد زبیربن بکار گفت محمد بن سلام از یزیدبن عیاض حدیث کرد که رسول در جنگ حنین ابوجهم بن حذیفه عدوی را عامل غنائم کرد خالدبن برصاء زمامی موئین را برداشت ابوجهم او را منع کرد خالد گفت نصیب من از...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن برمک وی پدر برمکیان است، و از نام آوران دولت عباسی است سفاح شغل وزارت خویش باو داد و در دل محبت او گرفت تا روزی به وی گفت ای خالد راضی نشدی تا مرا خدمتکار خود ساختی؟ خالد بترسید و گفت یا امیرالمؤمنین این سخن چگونه...
خالد
نام برده اند و از او خبر منکری است (از لسان المیزان « ابن یزید » [لِ] (اِخ) ابن بریدبن وهب بن جریربن حازم الازدی بعضی او را ( ج 2 ص 374.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن بسیط مکنی به ابوالعریان وی تابعی است رجوع به ابوالعریان خالد شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن بکیربن عبدیالیل بن ناشب بن غیره بن سعدبن بکربن لیث بن عبد مناه اللیثی وی حلیف بنی عدی بن کعب است، او در واقعهء بدر حضور داشت و در جنگ رجیع در سن 34 سالگی شربت شهادت نوشید او کسی است که حسان بن ثابت او را...