خالد
[لِ] (اِخ) ابن اسیدبن ابی عیص بن امیه بن عبد شمس الاموی هشام بن الکلبی گوید او در روز فتح مکه اسلام آورد و در آنجا قرار داشت ابن درید گوید وی شغل ذباحی داشت سراج از « مؤلفه قلوبهم » اقامت گزید او را کبری و عجبی سخت بود در عداد عبدالعزیزبن معاویه آرد که خالد قبل از فتح مکه درگذشت ابن منده از طریق یحیی بن جعده از عبدالرحمن بن خالد بن اسید و او از پدرش روایت کرد که پیغمبر چون به منی می رفت تهلیل می کرد (ابن منده معرف این شخص را همین سند دانسته است) معتقد است که عتاب برادر خالد وی را بسرکردگی « فتوح » ابوحسان زیادی گفت او در جنگ یمامه مفقود شد ولی سیف در آمده است همین « مؤلفه قلوبهم » جمعی به جنگ اهل رده فرستاد عبدان از طریق بشربن تیم روایت کرد که خالدبن اسیدی که در خالد است منتهی جد او ابوالمغلس است نه ابوالعیص و آنهم در اثر تصحیف است بلاذری حکایت کرد که پیغمبر آل خالدبن اسید را نفرین کرد بر این که روی پیروزی نبینند و از این جهت است که امیه دختر عمر بن عبدالعزیز، جفت عبدالواحدبن سلیمان بن عبدالملک، وقتی که او از نزد ابوحمزهء خارجی گریخت گفت: ترک القتال و ما به عله الا الوهون و عرقه من خالد (از الاصابه ( ج 1 قسم اول ص 86.