جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تاج الدین: (تعداد کل: 206)
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابن محمود العجمی الشافعی. او راست: شرحی بر کافیه فی النحو ابن الحاجب. (کشف الظنون چ اول استانبول ج 1 ص 235).
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابن مسعودبن احمد. رجوع به تاج الدین عمر بن مسعودبن احمد شود.
تاج الدین
[جُ دی] (اِخ) ابوالغنائم. در تاریخ گزیده (ص 448) آرد: سلطان [ ملکشاه ] برنجید [ از خواجه نظام الملک ] و او را معزول کرد، و جایش به تاج الدین ابوالغنائم نائب ترکان خاتون داد... ابوالمعالی نحاص در این معنی گفت در حق سلطان:
ز بوعلی مدد از بو رضا...
ز بوعلی مدد از بو رضا...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالفضل احمد بن محمد بن عبدالکریم زاهد اسکندرانی متوفی بسال 709 ه . ق. (کشف الظنون ج 1 چ 1 استانبول ص211). معروف به ابن عطاءالله. آقای همائی نوشته اند:
شیخ تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمد بن عبدالکریم معروف به عطاءالله(1) اسکندرانی شاذلی مالکی متوفی در قاهره بسال...
شیخ تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمد بن عبدالکریم معروف به عطاءالله(1) اسکندرانی شاذلی مالکی متوفی در قاهره بسال...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالفضل بن بهاءالدوله خلف بن ابوالفضل نصربن حمد. مؤلف تاریخ سیستان آرد: آمدن امیر مأمون ببرونج در ماه جمادی الاولی بسال چهارصدو نودوشش، آمدن امیر برغش سفهسالار سلطان سنجر به سیستان در آخر ماه صفر و شدن او بپای شارستان و صلح کردن بر آنک امیر بهاءالدوله...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالفضل احمد بن محمد معروف به ابن عطاءالله. رجوع به ابن عطاءالله و تاج الدین ابوالفضل در همین لغت نامه شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالقاسم عبدالرحیم بن الشیخ رضی الدین محمد بن الشیخ عمادالدین ابی حامد. وی کتاب الوجیر غزالی را مختصر کرد و نامش را «التعجیز فی اختصار الوجیز» نهاد و نیز کتاب «المحصول فی اصول فقه» و طریقهء رکن الدین طاوسی در خلاف را مختصر کرد. در موصل بسال...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالقاسم عبدالغفاربن محمد بن عبدالکافی السعدی الشافعی. سیوطی در کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ج 1 ص 179 گوید: المحدث عن ابن عزون و النجیب وعده و خرج التساعیات (؟) و المسلسلات و تمیز و اتقن و ولی مشیخه الصالحیه وافتی، مات فی ربیع...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالملوک خسرو ملک. رجوع به خسرو ملک ابوالملوک شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوالیمین زیدبن حسن کندی. رجوع به تاج الدین کندی شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوبکر عبدالرحمن بن ابی طالب الاسکندرانی. نزد فخربن عسا کر فقه آموخت تا در مذهب بارع گشت. تاج الدین بکار تدریس و فتوی اشتغال داشت و به سال 663 ه . ق. وفات کرد. (حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره جزء 1 ص 179).
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوسعید محمد بن ابی السعادات. رجوع به ابوسعید... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابوطالب شیرازی. رجوع به ابوطالب تاج الدین فارسی شیرازی در همین لغت نامه شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) (سید...) ابوعبدالله محمد بن سید ابوجعفر قاسم بن حسین بن معیه الحلی الحسنی الدیباجی، و این نسبت بفروش دیبا (دیباج) است مثل زجاجی نسبت به زجاج. از مشاهیر علماء در طرق اجازات است و نظیر وی در کثرت اساتید و مشایخ دیده نشده و او از جملهء...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابومحمد احمدبن عبدالقادربن احمدبن مکتوم قیسی. رجوع به ابن مکتوم و احمدبن عبدالقادر در همین لغت نامه شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابومحمد جعبری رجوع به ابومحمد... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) (ابن بنت الاعز ...) ابومحمد عبدالوهاب بن خلف بن بدرالعلامی والاعز وزارت الکامل را داشت و بعلم و تقوی و پاکدامنی مذکور و معروف و منصب قضای مصر داشت و تدریس شافعی و صالحیه با او بود در 17 رجب سال 665 ه . ق. وفات کرد...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابومحمد علی بن عبدالله بن ابی الحسن الاردبیلی تبریزی نزیل قاهره متوفی بسال 746 ه . ق. او راست شرح بزرگی بر کافیه فی النحو ابن الحاجب مانند شرح رضی و از تألیف آن در بیست و هفتم محرم سنه 742 فراغت یافته است. (کشف الظنون چ...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) ابونصر عبدالوهاب بن تقی الدین سبکی. رجوع به تاج الدین سبکی شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) احمدبن خطیب گنجه ای (ابن خطیب) از شعرای دورهء غزنوی است وی از اهالی گنجه و شوی مهستی شاعرهء معروف ایران است امیر علیشیر نوائی در مجالس النفائس ص327 چنین آورده است: ابن خطیب گنجه ای- نام او تاج الدین احمد است معاصر سلطان محمود غزنوی بوده...