جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه محمد: (تعداد کل: 694)
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالجلیل. رجوع به رشیدالدین وطواط شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالخالق. رجوع به ابوعبدالله دینوری شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالدائم. رجوع به ناصرالدین محمد بن عبدالدائم شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالدائم بن موسی عسقلانی برماوی. رجوع به بر ماوی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن. رجوع به ابن الصائغ و ابن باجه شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن. رجوع به ابوسعید محمد بن ابی السعادات عبدالرحمن... و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج4 صص390 - 392 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن ابوعطیهء بصری. رجوع به عطوی ابوعبدالرحمن شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن ابی لیلی. رجوع به ابن ابی لیلی و نامهء دانشوران ج1 ص376 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن قبهء رازی. رجوع به ابن قبه... و نامهء دانشوران ج2 ص148 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن محمد بن مسعود بندهی. رجوع به ابوسعید محمد بن ابی السعادات عبدالرحمن... بندهی (پنجدهی) و معجم الادباء ج7 ص20 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بن مغیره. رجوع به ابوعبدالرحمن محمد... و ابن ابی ذئب ابوالحرث محمد بن عبدالرحمن شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بغدادی، مکنی به ابوبکر و ملقب به ابن قریعه. رجوع به ابن قریعه قاضی ابوبکر... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن بکری صدیقی شافعی، ملقب به جلال و مکنی به ابوالحسن و متوفی به سال 950 ه . ق. او راست: الواضح الوجیز در تفسیر قرآن، شرحی بر مختصر تبریزی، تحفه واهب المواهب در بیان مقامات و مراتب. (از کشف الظنون).
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرحمن قزوینی. رجوع به خطیب دمشق و جلال الدین محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالرزاق، مکنی به ابومنصور. سپهسالار خراسان به روزگار سامانیان. رجوع به ابومنصور شود. توضیحاً می افزاید که سکه زرینی (دینار) از این محمد بن عبدالرزاق (که ظاهراً بل قطعاً همان ابومنصور معروف است که شاهنامهء نثر بفرمان او جمع شده بود) در روسیه باقی است...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبداللطیف بن محمد بن ثابت خجندی، ملقب به صدرالدین. وی درسنهء 542 ه . ق. اصفهان را تسلیم محمد و ملکشاه پسران محمودبن محمد بن ملشکاه سلجوقی نمود و مورد خشم سلطان مسعود قرار گرفت. ناچار از اصفهان بیرون رفته به خدمت جمال الدین جواد...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالله.... رجوع به ابن سکره محمد بن عبدالله و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج4 صص410 - 414 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالله. رجوع به ابن مالک محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالله. رجوع به ابوالشیص محمد بن عبدالله متوفی به سال 196 ه . ق. و الاعلام زرکلی ج3 ص895 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن عبدالله. رجوع به ابوالقاسم محمد بن عبدالله ملقب به قائم و نیز رجوع به قائم شود.