جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسماعیل: (تعداد کل: 583)
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علبه. علبه نام مادر اوست و پدر وی ابراهیم از موالی بنی اسد است. کنیت او ابوبشر و مولد وی بسال 116 ه . ق. و وفات به بغداد در 193 و از اوست: کتاب التفسیر. کتاب الطهاره. کتاب الصلوه. کتاب المناسک. (ابن الندیم).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی. نجاشی گوید: اسماعیل بن علی و اسماعیل بن ابی عبدالله کتابی در خطب جمع کرده اند و محمد بن عیسی اشعری آنرا از ایشان روایت کند. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 129 و 140 و الذریعه ج 7 ص 184 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی. پیشوای فرقهء اسماعیلیه از «غالیه». (بیان الادیان ص 36).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی. وی ابیات شواهد شرح کافیهء متوسط رکن الدین را شرح و به کشف الوافیه موسوم کرده است. (کشف الظنون). رجوع به فهرست کتابخانهء مدرسهء عالی سپهسالار ج2 ص365 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن احمدبن حسین بن ابراهیم شواء، کوفی الاصل حلبی المولد و المنشأ و المدفن. وی پدر ابوالمحاسن یوسف بن اسماعیل بن علی ملقب بشهاب الدین از مشاهیر ادبا و فضلاست. رجوع به تاریخ حلب ج 4 ص 397 و ریحانه الادب ج 2 ص 352 شود....
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی شاعر. بیرونی در الجماهر (ص 74) قطعه ای از او نقل کرده است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت مکنی به ابوسهل (237-311 ه . ق.). نجاشی در رجال او را یاد کرده گوید: شیخ المتکلمین و جاری مجرای وزراء بود. تألیفات بسیار دارد و فهرست آنرا آورده. شیخ طوسی در فهرست گوید: شیخ متکلمان بغداد و پیشوای...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن اسماعیل بن الیحیی بن بنان الخطبی مکنی به ابومحمد. وی از حارث بن ابی اسامه و کریمی و عبدالله بن احمد و جز آنان سماع دارد و از او دارقطنی و ابن شاهین و ابن رزقویه روایت کنند. او ثقه و فاضل و نبیل و...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن حسین بن زنجویه رازی بصری مکنی به ابوسعد. سمّان حافظ متقن معتزلی. وی شیخ معتزله و عالم و محدث ایشان در عصر خویش است. وفات وی بسال 445 ه . ق. بود. او راست «الموافقه بین اهل البیت و الصحابه و ما رواه کل فریق...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن حسین سمان مکنی به ابوسعید. شیخ حرّ عاملی در کتاب امل الاَمل و شیخ منتجب الدین در الفهرست نقل کرده اند که او راست: البستان فی تفسیرالقرآن در ده مجلد. و الرشاد در فقه. و المدخل در نحو. و الرّیاض در حدیث. و سفینه النجاه...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن رَزین بن عثمان بن عبدالرحمان بن عبدالله بن بُدیَل بن وَرقاء خزاعی مکنی بابوالقاسم. شیخ طوسی او را در عداد محدثین که از امامان نقل نکرده اند (یعنی در باب من لم یرو عنهم علیهم السلام) یاد کرده است. نجاشی نیز در رجال خود ذکر...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن زنجویه الرازی السمان حافظ، مکنی به ابوسعید یا ابوسعد. رجوع به اسماعیل بن علی بن حسن بن زنجویه شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن سعدان مکنی به ابوالفضل واسطی مقری. او راست: دررالافکار فی القراآت العشر.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن شاهنشاه صاحب حماه، ملقب به عمادالدین. وی اللطائف السنیه عدولی را مختصر کرده است. رجوع به ابوالفداء اسماعیل... شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن صالح فلجی عراقی مولد، جزائری مسکن. محدث است. رجوع بروضات الجنات ص 377 س 2-3 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن عبدالله بن عباس. عم ابوالعباس سفاح اولین خلیفهء عباسی است. در تاریخ 132 ه . ق. در اثر تعقیب مروان حماد بهمراهی برادر خود در کوفه پنهان شده بود و وقتی که برادرزادهء او بمسند خلافت نشست وی را بولایت فارس، اهواز و موصل منصوب...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن طیب بن محمد بن علی عنبری مکنی به ابوالعباس (شیخ رئیس وزیر). منشأ و مولد او قصبهء سبزوار بوده است، و او را تصانیف بسیار است یکی از آن کتاب الفرح بعدالترح. و او وزارت ایلک خان کرد بماوراءالنهر سالهای بسیار، آن گاه استعفا خواست....
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن علی دعبل خزاعی. محدث است. رجوع بروضات الجنات ص 278 س 1 و 2 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن محمودبن عمر بن شاهنشاه بن ایوب. رجوع به ابوالفداء و ایران باستان ج 1 ص 105 و اسماعیل بن علی بن شاهنشاه شود. در اعلام زرکلی (ذیل: ابوالفداء) نسب او چنین آمده: اسماعیل بن علی بن محمودبن محمد بن عمر بن شاهنشاه بن ایوب.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی ایوبی. رجوع به ابوالفداء اسماعیل بن علی شود.