اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت مکنی به ابوسهل (237-311 ه . ق.). نجاشی در رجال او را یاد کرده گوید: شیخ المتکلمین و جاری مجرای وزراء بود. تألیفات بسیار دارد و فهرست آنرا آورده. شیخ طوسی در فهرست گوید: شیخ متکلمان بغداد و پیشوای خاندان نوبختی و دارای تألیفات بسیار است. ابن ندیم نیز او را از بزرگان شیعه شمرده گوید او دربارهء امام دوازدهم میگفت: به دنیا آمد و در حال غیبت بمرد - انتهی. گویا رجال نویسان متأخر شیعه بهمین سبب و بسبب افکار و عقاید فلسفی که داشته او را ضعیف دانسته اند ولیکن این سخن او دلیل بر ضعف وی نمی باشد. و او را با شلمغانی ابوالعزاقر و حلاج مباحثات بوده است. رجوع به تنقیح المقال ج1 ص139 شود. ابوسهل اسماعیل بن علی بن اسحاق بن سهل بن نوبخت (237-311 ه . ق.) از بزرگترین علما و وجهای شیعهء امامیه و از مبرزین متکلمین این طایفه و صاحب تصانیف مهمه در تأیید این مذهب است و بواسطهء مقام علمی و شئون دنیاوی مشهورترین آل نوبخت بشمار می آید و خواهرزادهء او ابومحمد حسن بن موسی نوبختی (متوفی بین سنوات 300 و 310 ه . ق.) مؤلف کتاب فرق الشیعه و کتاب الاَراء والدیانات از اولین کسانی است که در باب ملل و نحل بتألیف کتاب پرداخته و این دو نفر بواسطهء تبعیت از معتزله در بعض مسائل اصولی و تقریر و تدوین قطعی مسئلهء امامت مطابق عقاید شیعیان امامی بوسیلهء ادلهء عقلیه بر گردن این طایفه منتی بزرگ دارند. (خاندان نوبختی ص 2). وی در زمان خود که مقارن ایام غیبت صغری است از بزرگان رؤسای شیعه و از مشاهیر متکلمین فرقهء امامیه و از شعرا و مصنفین و مشوقین ادب و شعر و مصدر مشاغل اداری بوده و در دیوان خلافت مقامی قریب به مقام وزارت داشته و در تأیید مذهب شیعهء امامیه و رد مؤلفات مخالفین این فرقه کتب بسیار تألیف کرده است. ابوسهل اسماعیل یکی از آل نوبخت است که نسبهً از احوال او اطلاعات مفصلتری در دست است، چه بهمین مناسبت اهمیت مقام و کثرت تألیفات مورخین قدیم و علمای اخبار و رجال به ضبط احوال و اسامی تألیفات و نقل اقوال او بیشتر توجه کرده اند.
اگرچه ابوسهل کاتبی بلیغ و شاعر نیز بوده(1) و در دستگاه خلافت مقامات اداری مهم داشته ولی اعتبار و اشتهار عمدهء او بهمان اشتغال به علم کلام و احتجاج با مخالفین امامیه و سعی در وارد کردن مسئلهء امامت است در جزء اصول و بیشتر کتب او نیز راجع بهمین موضوع هاست بخصوص که اگر گفتهء بحتری شاعر، مقرون بغرض نباشد شعر او لطفی نداشته و مطابق حکمیت این گوینده در حکم مضغ آب و خالی از طعم و معنی بوده(2) و در مشاغل اداری نیز از او اثری نمانده است که موجب بلندنامی او شده باشد.
زندگانی اداری ابوسهل نوبختی: آنچه از زندگانی اداری او اطلاع داریم وقایعی است که در ششماه آخر از دورهء حیات هفتادوچهارسالهء او اتفاق افتاده و مسلم است که ابوسهل قبل از این تاریخ نیز در دستگاه خلافت مصدر مشاغلی و یا در بعض ولایات از طرف رؤسای دواوین مأمور و عامل بوده بخصوص در ایام خلافت مقتدر (295-320 ه . ق.) و انقلابات عهد او(3)، چه از طرفی این خلیفه و آل فرات که در دورهء او مدتی وزارت و مهمات دیگر اداری را در دست داشتند حامی شیعیان و متمایل به ایشان بودند و ابوسهل در آن اوان ریاست فرقهء شیعه را در بغداد داشت و از طرفی دیگر بعضی از مؤلفین مقام او را در امور دنیائی و در میان کتاب تالی تلو مقام وزراء نوشته اند(4) و این جمله میفهماند که ابوسهل لااقل در قسمت اول از خلافت مقتدر و وزارتهای ابن الفرات در دربار نفوذی فوق العاده داشته و فرقهء امامیه در آن دوره یعنی ایام غیبت صغری که از آل نوبخت مردمانی مثل ابوالحسین علی بن عباس (244-324 ه . ق.) و ابوالقاسم حسین بن روح (متوفی سال 326 ه . ق.) در بغداد صاحب ریاست و قدرت بوده اند در تحت توجه و هدایت ابوسهل اسماعیل بن علی به عزّت و شوکت بسیار زیست میکرده اند. دورهء خلافت مقتدر یکی از ادوار نکبت آمیز ایام حکمداری بنی عباس است، چه در عهد این خلیفه که مردی ضعیف النفس و شهوت ران و بی تصمیم و متردد بود اختیار عموم کارها در دست نسوان حرم سرا و عمال دیوانی و منشیان و غلامان و رؤسای لشکری قرار داشت و ایشان که جماعتی مغرض و طماع و جاه طلب بودند پیوسته در شکست کار یکدیگر می کوشیدند و یکی از جمله مسائلی که رقابت بین آنان را شدّت میداد موضوع اختلاف بین شیعه و سنی بود، چه مقتدر مثل مأمون به بنی هاشم و آل علی تمایل داشت و آل فرات که چند بار در عهد او وزارت و مشاغل مهمهء دیگر دیوانی را در دست گرفتند جداً از این فرقه طرفداری میکردند. بنی عباس و آل ابیطالب را وظایف مرتب یعنی رئیس فرقهء امامیه را در بغداد که در دیوان نیز مقامی داشت مأمور نمود که به واسط رفته حساب مالی را که حامد به دیوان مدیون است از او بخواهند. ابوسهل با حامدبن العباس در این عمل بطریقهء منشیان و اصحاب دفتر رفتار کرد و از طریق رفق و مدارا خارج نشد ولی بزوفری بعکس با او بسختی معامله کرد و با خطاب درشت و عتاب تمام از او مطالبهء مال کرد(5) و با وجود تمام این کیفیات باز بمناسبت قدرتی که حامد در واسط پیدا کرده بود نتوانست از او مال باقی را بگیرد. خلیفه مجبور شد که برای تقویت او و ابوسهل نوبختی عده ای از غلامان و لشکریان خود را بکمک بفرستد اما حامد به امید زنهار خلیفه با لباس مستعار از واسط فرار کرده ببغداد آمد ولی خلیفه او را گرفته بدست ابوالحسن بن الفرات سپرد و پسر ابوالحسن یعنی محسن که مردی قسی و ظالم و بدکردار و به خبیث بن طیب معروف بود حامد را سخت عذاب کرد و همراه بعضی از یاران خود به واسط فرستاد تا حساب او را بکشند و ضمناً دستور داد تا او را در رمضان سال 311 مسموم کردند. چون دورهء مأموریت محمد بن علی البزوفری بواسط تا تاریخ مرگ حامدبن العباس هنوز خاتمه نیافته و به اقرب احتمالات ابوسهل نوبختی نیز کمافی السابق با او همراه بوده است احتمال میرود که ابوسهل تا تاریخ فوت حامد (رمضان 311) هنوز در واسط بمأموریت سرمیکرد و اندکی بعد از این تاریخ در شوال همین سال بسن هفتادوچهار وفات یافته است(6) اما رفق و مدارای ابوسهل نوبختی با حامدبن العباس که مردی متعصب و به اقرار خود دشمن رافضه و ابن الفرات (دوست و حامی ابوسهل و امامیه) محسوب میشده شاید جهات سیاسی داشته، چه ابوسهل به شرحی که خواهیم دید در قضیهء دعوت حسین بن منصور حلاج چه در عهد وزارت ابن الفرات و چه در ایام حامدبن العباس با این داعی جدید که اساس تشکیلات دینی فرقهء امامیه را تهدید میکرده و نزدیک بوده است که ریشهء نفوذ ایشان را در دستگاه خلافت از بیخ برکند بسختی درافتاده و نگذاشته است که دعوت حلاج در بغداد و دربار قوام بگیرد و همین کیفیات یکی از اسباب دستگیری حلاج و قتل او بدست حامدبن العباس در سال 309 بوده است. احتمال کلی میرود که در قضیهء قتل حلاج ابوسهل نوبختی با حامدبن العباس موافق و شاید از محرکین او بوده و همین سابقهء اتحاد مسلک سیاسی ابوسهل را در مأموریت بواسط برعایت حقوق دیرین واداشته باشد.
زندگانی علمی و ادبی او: دورهء زندگانی ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی از یک طرف مقارن است با قسمت عمدهء ایام غیبت صغری و از طرفی دیگر با زمانی که فرقهء امامیه بر اثر مجاهدات طبقهء اول متکلمین امامی و مساعی طرفداران این فرقه در دستگاه خلافت نضج گرفته و با وجود جمیع مخالفتهای سیاسی و دینی فرق دیگر و احتجاجات و رد و نقضهای معتزله، بر اساسی مستحکم استوار شده و اصول و مبانی مذهبی و کلامی آن مدون و بر قواعدی که تقریباً پیش جمیع شیعیان امامی متفق علیها بشمار میرفت پایدار گردیده بود.
اما مخالفین امامیه در این تاریخ هنوز قدرت کامل داشتند و از انتقاد و نقض عقاید و مقالات فرقهء امامی دست نکشیده بودند، بعلاوه در دورهء غیبت صغری بواسطهء بروز اختلافات کثیر و ظهور فرق چند در میان شیعیان قطعیه، فرقهء امامیه دوچار بحران بزرگی شد و ابوسهل که در این عصر ریاست فرقهء مزبور را در بغداد یافته و شوکت دنیائی و مقام علمی او نیز محرز بود بکمک سایر افراد خاندان نوبختی و بعضی از خاندانهای دیگر از یک طرف از مجاری سیاسی به رفع تفرقهء فرقهء امامیه و دفع مخالفین ایشان پرداخت و از طرفی دیگر بوسیلهء استعمال حربهء کلام و بذل مجاهدات علمی در این مرحله به أخذ نتایج بسیار موفق آمد و خدمات شایان [ تقدیر ] به حفظ و تأیید و تثبیت اصول دیانتی مذهب شیعهء اثنی عشریه کرد که ذکر او را در تاریخ این مذهب مخلد و او را در این فرقه شایستهء لقب «شیخ المتکلمین» کرده است. اگر چه ابوسهل نوبختی در علم کلام شاگردان متکلمین اولیهء شیعه است و مسائلی را که دفاع کرده پیش از او دیگران مطرح و پس از مباحثات بسیار در تألیفات خود مدون ساخته بودند ولی ابوسهل چنانکه از ملاحظهء فهرست مؤلفات او و بعضی اشارات دیگر برمی آید در تکمیل علم کلام مطابق مذهب امامیه دو کار کرده است که از اهم مسائل و از هر جهت قابل توجه و یادداشت است:
1- در اصول یعنی اعتقادیات، ابوسهل علاوه بر دفاع از عقایدی که یک عده از متکلمین امامی قبل از او آنها را بنابر تصویب ائمهء هدی و قبول جمهور امامیه مدوّن کرده بودند، پیروی از اصول اعتزال را بیش از پیش در تقریر مسائل کلامی مطابق عقیدهء امامیه پذیرفته مخصوصاً فرقهء قطعیه را از بعضی تهمتها که در باب رؤیت و تشبیه و تجسیم و غیره دامنگیر یک عدّه از متکلمین اولیهء فرقهء امامیه شده بود خلاص کرده و صریحاً مثل معتزله خود را طرفدار محال بودن رؤیت خدای تعالی و «حدوث عالم» و مخالف با جبریه در باب «مخلوق» و «استطاعت» اعلان نموده است و در باب «انسان» و رد «اصحاب صفات» نیز مسلک معتزله را پیش گرفته و از این تاریخ دو مذهب معتزلی و امامی بیش از سابق بهم نزدیک شد و شاگردان ابوسهل هم بعد از او همان عقاید را تقریباً بدون تغییرات زیاده ای در میان امامیه منتشر ساختند.
2- در باب مسئلهء امامت که از اهم مسائل مختلف فیها بین فرق اسلامی بود متکلمین امامی قبل از ابوسهل بشرحی که دیدیم هر یک مقالاتی یا کتبی پرداخته و بیشتر با ادلهء سمعیه و نقلیه موضوع نص جلی و خفی و اثبات خلافت بلافصل حضرت علی بن ابی طالب و حقانیت امامت فرزندان آن حضرت را پیش کشیده بودند ولی ابوسهل نوبختی و دو تن از معاصرین او یعنی خواهرزاده اش ابومحمد حسن بن موسی نوبختی و ابوالاحوص داودبن اسد بصری(7)اولین کسانی هستند که به تبعیت از ابوعیسی ورّاق و ابن الراوندی در اثبات وجوب امامت و بیان اوصاف امام ادلهء عقلیه را بکار برده و اگر هم به ادلّهء سمعیه استظهار جسته اند فقط برای تأیید ادلهء عقلیه و تصرف (؟) در استدلال بوده است و سیدمرتضی که کتب ابوسهل و ابومحمد نوبختی را در دست داشته در رد بر قاضی عبدالجبار معتزلی مینویسد که مؤلفات ابوسهل و ابومحمد در باب امامت بر مطلبی که در فوق نقل کردیم شاهد است و مطالب آنها نه تنها مؤید شروحی است که ابوعیسی ورّاق و ابن الراوندی در خصوص امامت نوشته اند بلکه بیشتر اعتماد ابومحمد و ابوسهل بر ادلّه ایست که وراق و ابن الراوندی آورده و ایشان در طی طریق امامت همان راهی را رفته اند که وراق و ابن الراوندی رفته بودند(8) همین احتجاج وراق و ابن الراوندی و ابوالاحوص و ابومحمد و ابوسهل در اثبات وجوب امامت و تقریر صفات امام با ادلّهء عقلیه بتدریج مسئلهء امامت را هم پیش امامیه مثل توحید و عدل و نبوت در جزء اصول وارد و در مباحث کلامی داخل کرده است و کسی که به مطلب مزبور صورت قطعیت داده و ادلّه و احتجاجات پیشقدمان خود را در این خصوص جمع آوری کرده و بدست او مسئلهء امامت در ذیل موضوع نبوت از مسائل کلامی مذهب امامیه شده است، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی است(9) و ابو سهل در موضوع امامت کتب متعدد نوشته و عمر خود را در دفاع از عقاید امامیه در این باب و ردّ غلاه و واقفه و اصحاب سنت صرف کرده است و میتوان گفت که کتب و آراء او در باب امامت جمیع مؤلفات متکلمین سابق را تحت الشعاع قرار داده است و همانها هم برای متکلمین امامی بعد از او مقتدی و مرجع قرار گرفته و این علاوه بر مقام علمی و نفوذ و اعتبار و شوکت شخصی ابوسهل تا حدی نیز از برکت شاگردان متعددی است که در زیر دست او تربیت یافته و مؤلفات و عقاید شیخ و استاد خود را منتشر کرده اند. گذشته از مقامات سیاسی و علمی، ابوسهل از ادبا و شعرا نیز بوده و با دو نفر از بزرگان گویندگان عرب یعنی بحتری (206-283 ه . ق.) و ابن الرومی (221-283 ه . ق.) حشر داشته است. حکمیت بحتری را در باب درجهء شاعری ابوسهل سابقاً نقل کردیم و بحتری که مداح ابوسهل و پسرش ابویعقوب اسحاق (مقتول در 322 ه . ق.) و بعضی دیگر از افراد خاندان نوبختی است در مدح ایشان قصاید چند دارد که ما پیش از این چند شعر از آنها را شاهد آورده ایم. علی بن العباس بن الرومی شاعر شیعی مشهور، پروردهء خوان بنی نوبخت مخصوصاً ابوسهل و برادرش ابوجعفر محمد، داستانهایی داشته است که مسعودی فقط به آنها مختصری اشاره میکند(10) و از جملهء این اخبار یکی آنکه وقتی ابن الرومی در قطعه ای آل نوبخت را ستوده و ایشان را در نجوم اعلم ناس گفته بود، ابوسهل بن علی در قطعه ای از این ثناخوانی ابن الرّومی سپاسگزاری کرده و گفته است که آل نوبخت از نظم جواب گفته های آبدار ابن الرّومی عاجزند(11) بعلاوه ابوسهل با بسیاری از علما و متکلمین و شعرا و ادبای عصر خود معاشرت و مکاتبات شعری داشته و جماعتی از ادبا و رواه شعر از او اخذ ادب کرده اند. ذکر مجالس او با ابوعلی جبائی در اهواز و با حکیم ریاضی معروف ثابت بن قرّه و مدیحهء ابوالحسین علی بن العباس نوبختی (متوفی 324 ه . ق.) از او در کتب رجال و تواریخ هست. گذشته از این مراتب، ابوسهل خود از رواه اشعار است و قسمتی از اخبار ابونواس از او مروی است(12) و او شاگردان متعدد داشته که همه از کُتّاب و شعرا و متکلمین معروفند و ایشان از ابوسهل ادب و شعر و کلام اخذ و در تعلیم این فنون پیش او شاگردی میکرده اند. (خاندان نوبختی صص 96-106). و رجوع بفهرست همان کتاب شود.
(1) - تاریخ الاسلام ذهبی نسخهء کتابخانهء ملی پاریس ورق 60.
(2) - الاغانی ج 18 ص 170.
(3) - بودن او در اهواز و مباحثات او در آن شهر با ابوعلی جبائی (235-303 ه . ق.) قبل از 303 که تاریخ فوت ابوعلی است (فهرست طوسی ص 58 و رجال نجاشی ص 23) و مناظره با حلاج در اهواز قبل از 301 و دوری از بغداد مؤید همین حدس است.
(4) - رجال نجاشی ص 23.
(5) - تاریخ الوزراء صص 34-35 و تکملهء تاریخ الطبری F.24b(نسخهء کتابخانهء ملی پاریس).
(6) - تاریخ الاسلام ذهبی F.60b (نسخهء کتابخانهء ملی پاریس).
(7) - رجوع کنید به کتاب خاندان نوبختی ص83.
(8) - شافی سیدمرتضی صص 14-15.
(9) - نخبه المقال ص 132.
(10) - مروج الذهب ج 8 ص 233 (چ فرنگ).
(11) - آن دو قطعه هر دو در دیوان ابن الرومی (چ مصر 1921 م، ج1 ص 122، 123) مندرج است.
(12) - اخبار ابی نواس (خطی) ج 2.
اگرچه ابوسهل کاتبی بلیغ و شاعر نیز بوده(1) و در دستگاه خلافت مقامات اداری مهم داشته ولی اعتبار و اشتهار عمدهء او بهمان اشتغال به علم کلام و احتجاج با مخالفین امامیه و سعی در وارد کردن مسئلهء امامت است در جزء اصول و بیشتر کتب او نیز راجع بهمین موضوع هاست بخصوص که اگر گفتهء بحتری شاعر، مقرون بغرض نباشد شعر او لطفی نداشته و مطابق حکمیت این گوینده در حکم مضغ آب و خالی از طعم و معنی بوده(2) و در مشاغل اداری نیز از او اثری نمانده است که موجب بلندنامی او شده باشد.
زندگانی اداری ابوسهل نوبختی: آنچه از زندگانی اداری او اطلاع داریم وقایعی است که در ششماه آخر از دورهء حیات هفتادوچهارسالهء او اتفاق افتاده و مسلم است که ابوسهل قبل از این تاریخ نیز در دستگاه خلافت مصدر مشاغلی و یا در بعض ولایات از طرف رؤسای دواوین مأمور و عامل بوده بخصوص در ایام خلافت مقتدر (295-320 ه . ق.) و انقلابات عهد او(3)، چه از طرفی این خلیفه و آل فرات که در دورهء او مدتی وزارت و مهمات دیگر اداری را در دست داشتند حامی شیعیان و متمایل به ایشان بودند و ابوسهل در آن اوان ریاست فرقهء شیعه را در بغداد داشت و از طرفی دیگر بعضی از مؤلفین مقام او را در امور دنیائی و در میان کتاب تالی تلو مقام وزراء نوشته اند(4) و این جمله میفهماند که ابوسهل لااقل در قسمت اول از خلافت مقتدر و وزارتهای ابن الفرات در دربار نفوذی فوق العاده داشته و فرقهء امامیه در آن دوره یعنی ایام غیبت صغری که از آل نوبخت مردمانی مثل ابوالحسین علی بن عباس (244-324 ه . ق.) و ابوالقاسم حسین بن روح (متوفی سال 326 ه . ق.) در بغداد صاحب ریاست و قدرت بوده اند در تحت توجه و هدایت ابوسهل اسماعیل بن علی به عزّت و شوکت بسیار زیست میکرده اند. دورهء خلافت مقتدر یکی از ادوار نکبت آمیز ایام حکمداری بنی عباس است، چه در عهد این خلیفه که مردی ضعیف النفس و شهوت ران و بی تصمیم و متردد بود اختیار عموم کارها در دست نسوان حرم سرا و عمال دیوانی و منشیان و غلامان و رؤسای لشکری قرار داشت و ایشان که جماعتی مغرض و طماع و جاه طلب بودند پیوسته در شکست کار یکدیگر می کوشیدند و یکی از جمله مسائلی که رقابت بین آنان را شدّت میداد موضوع اختلاف بین شیعه و سنی بود، چه مقتدر مثل مأمون به بنی هاشم و آل علی تمایل داشت و آل فرات که چند بار در عهد او وزارت و مشاغل مهمهء دیگر دیوانی را در دست گرفتند جداً از این فرقه طرفداری میکردند. بنی عباس و آل ابیطالب را وظایف مرتب یعنی رئیس فرقهء امامیه را در بغداد که در دیوان نیز مقامی داشت مأمور نمود که به واسط رفته حساب مالی را که حامد به دیوان مدیون است از او بخواهند. ابوسهل با حامدبن العباس در این عمل بطریقهء منشیان و اصحاب دفتر رفتار کرد و از طریق رفق و مدارا خارج نشد ولی بزوفری بعکس با او بسختی معامله کرد و با خطاب درشت و عتاب تمام از او مطالبهء مال کرد(5) و با وجود تمام این کیفیات باز بمناسبت قدرتی که حامد در واسط پیدا کرده بود نتوانست از او مال باقی را بگیرد. خلیفه مجبور شد که برای تقویت او و ابوسهل نوبختی عده ای از غلامان و لشکریان خود را بکمک بفرستد اما حامد به امید زنهار خلیفه با لباس مستعار از واسط فرار کرده ببغداد آمد ولی خلیفه او را گرفته بدست ابوالحسن بن الفرات سپرد و پسر ابوالحسن یعنی محسن که مردی قسی و ظالم و بدکردار و به خبیث بن طیب معروف بود حامد را سخت عذاب کرد و همراه بعضی از یاران خود به واسط فرستاد تا حساب او را بکشند و ضمناً دستور داد تا او را در رمضان سال 311 مسموم کردند. چون دورهء مأموریت محمد بن علی البزوفری بواسط تا تاریخ مرگ حامدبن العباس هنوز خاتمه نیافته و به اقرب احتمالات ابوسهل نوبختی نیز کمافی السابق با او همراه بوده است احتمال میرود که ابوسهل تا تاریخ فوت حامد (رمضان 311) هنوز در واسط بمأموریت سرمیکرد و اندکی بعد از این تاریخ در شوال همین سال بسن هفتادوچهار وفات یافته است(6) اما رفق و مدارای ابوسهل نوبختی با حامدبن العباس که مردی متعصب و به اقرار خود دشمن رافضه و ابن الفرات (دوست و حامی ابوسهل و امامیه) محسوب میشده شاید جهات سیاسی داشته، چه ابوسهل به شرحی که خواهیم دید در قضیهء دعوت حسین بن منصور حلاج چه در عهد وزارت ابن الفرات و چه در ایام حامدبن العباس با این داعی جدید که اساس تشکیلات دینی فرقهء امامیه را تهدید میکرده و نزدیک بوده است که ریشهء نفوذ ایشان را در دستگاه خلافت از بیخ برکند بسختی درافتاده و نگذاشته است که دعوت حلاج در بغداد و دربار قوام بگیرد و همین کیفیات یکی از اسباب دستگیری حلاج و قتل او بدست حامدبن العباس در سال 309 بوده است. احتمال کلی میرود که در قضیهء قتل حلاج ابوسهل نوبختی با حامدبن العباس موافق و شاید از محرکین او بوده و همین سابقهء اتحاد مسلک سیاسی ابوسهل را در مأموریت بواسط برعایت حقوق دیرین واداشته باشد.
زندگانی علمی و ادبی او: دورهء زندگانی ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی از یک طرف مقارن است با قسمت عمدهء ایام غیبت صغری و از طرفی دیگر با زمانی که فرقهء امامیه بر اثر مجاهدات طبقهء اول متکلمین امامی و مساعی طرفداران این فرقه در دستگاه خلافت نضج گرفته و با وجود جمیع مخالفتهای سیاسی و دینی فرق دیگر و احتجاجات و رد و نقضهای معتزله، بر اساسی مستحکم استوار شده و اصول و مبانی مذهبی و کلامی آن مدون و بر قواعدی که تقریباً پیش جمیع شیعیان امامی متفق علیها بشمار میرفت پایدار گردیده بود.
اما مخالفین امامیه در این تاریخ هنوز قدرت کامل داشتند و از انتقاد و نقض عقاید و مقالات فرقهء امامی دست نکشیده بودند، بعلاوه در دورهء غیبت صغری بواسطهء بروز اختلافات کثیر و ظهور فرق چند در میان شیعیان قطعیه، فرقهء امامیه دوچار بحران بزرگی شد و ابوسهل که در این عصر ریاست فرقهء مزبور را در بغداد یافته و شوکت دنیائی و مقام علمی او نیز محرز بود بکمک سایر افراد خاندان نوبختی و بعضی از خاندانهای دیگر از یک طرف از مجاری سیاسی به رفع تفرقهء فرقهء امامیه و دفع مخالفین ایشان پرداخت و از طرفی دیگر بوسیلهء استعمال حربهء کلام و بذل مجاهدات علمی در این مرحله به أخذ نتایج بسیار موفق آمد و خدمات شایان [ تقدیر ] به حفظ و تأیید و تثبیت اصول دیانتی مذهب شیعهء اثنی عشریه کرد که ذکر او را در تاریخ این مذهب مخلد و او را در این فرقه شایستهء لقب «شیخ المتکلمین» کرده است. اگر چه ابوسهل نوبختی در علم کلام شاگردان متکلمین اولیهء شیعه است و مسائلی را که دفاع کرده پیش از او دیگران مطرح و پس از مباحثات بسیار در تألیفات خود مدون ساخته بودند ولی ابوسهل چنانکه از ملاحظهء فهرست مؤلفات او و بعضی اشارات دیگر برمی آید در تکمیل علم کلام مطابق مذهب امامیه دو کار کرده است که از اهم مسائل و از هر جهت قابل توجه و یادداشت است:
1- در اصول یعنی اعتقادیات، ابوسهل علاوه بر دفاع از عقایدی که یک عده از متکلمین امامی قبل از او آنها را بنابر تصویب ائمهء هدی و قبول جمهور امامیه مدوّن کرده بودند، پیروی از اصول اعتزال را بیش از پیش در تقریر مسائل کلامی مطابق عقیدهء امامیه پذیرفته مخصوصاً فرقهء قطعیه را از بعضی تهمتها که در باب رؤیت و تشبیه و تجسیم و غیره دامنگیر یک عدّه از متکلمین اولیهء فرقهء امامیه شده بود خلاص کرده و صریحاً مثل معتزله خود را طرفدار محال بودن رؤیت خدای تعالی و «حدوث عالم» و مخالف با جبریه در باب «مخلوق» و «استطاعت» اعلان نموده است و در باب «انسان» و رد «اصحاب صفات» نیز مسلک معتزله را پیش گرفته و از این تاریخ دو مذهب معتزلی و امامی بیش از سابق بهم نزدیک شد و شاگردان ابوسهل هم بعد از او همان عقاید را تقریباً بدون تغییرات زیاده ای در میان امامیه منتشر ساختند.
2- در باب مسئلهء امامت که از اهم مسائل مختلف فیها بین فرق اسلامی بود متکلمین امامی قبل از ابوسهل بشرحی که دیدیم هر یک مقالاتی یا کتبی پرداخته و بیشتر با ادلهء سمعیه و نقلیه موضوع نص جلی و خفی و اثبات خلافت بلافصل حضرت علی بن ابی طالب و حقانیت امامت فرزندان آن حضرت را پیش کشیده بودند ولی ابوسهل نوبختی و دو تن از معاصرین او یعنی خواهرزاده اش ابومحمد حسن بن موسی نوبختی و ابوالاحوص داودبن اسد بصری(7)اولین کسانی هستند که به تبعیت از ابوعیسی ورّاق و ابن الراوندی در اثبات وجوب امامت و بیان اوصاف امام ادلهء عقلیه را بکار برده و اگر هم به ادلّهء سمعیه استظهار جسته اند فقط برای تأیید ادلهء عقلیه و تصرف (؟) در استدلال بوده است و سیدمرتضی که کتب ابوسهل و ابومحمد نوبختی را در دست داشته در رد بر قاضی عبدالجبار معتزلی مینویسد که مؤلفات ابوسهل و ابومحمد در باب امامت بر مطلبی که در فوق نقل کردیم شاهد است و مطالب آنها نه تنها مؤید شروحی است که ابوعیسی ورّاق و ابن الراوندی در خصوص امامت نوشته اند بلکه بیشتر اعتماد ابومحمد و ابوسهل بر ادلّه ایست که وراق و ابن الراوندی آورده و ایشان در طی طریق امامت همان راهی را رفته اند که وراق و ابن الراوندی رفته بودند(8) همین احتجاج وراق و ابن الراوندی و ابوالاحوص و ابومحمد و ابوسهل در اثبات وجوب امامت و تقریر صفات امام با ادلّهء عقلیه بتدریج مسئلهء امامت را هم پیش امامیه مثل توحید و عدل و نبوت در جزء اصول وارد و در مباحث کلامی داخل کرده است و کسی که به مطلب مزبور صورت قطعیت داده و ادلّه و احتجاجات پیشقدمان خود را در این خصوص جمع آوری کرده و بدست او مسئلهء امامت در ذیل موضوع نبوت از مسائل کلامی مذهب امامیه شده است، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی است(9) و ابو سهل در موضوع امامت کتب متعدد نوشته و عمر خود را در دفاع از عقاید امامیه در این باب و ردّ غلاه و واقفه و اصحاب سنت صرف کرده است و میتوان گفت که کتب و آراء او در باب امامت جمیع مؤلفات متکلمین سابق را تحت الشعاع قرار داده است و همانها هم برای متکلمین امامی بعد از او مقتدی و مرجع قرار گرفته و این علاوه بر مقام علمی و نفوذ و اعتبار و شوکت شخصی ابوسهل تا حدی نیز از برکت شاگردان متعددی است که در زیر دست او تربیت یافته و مؤلفات و عقاید شیخ و استاد خود را منتشر کرده اند. گذشته از مقامات سیاسی و علمی، ابوسهل از ادبا و شعرا نیز بوده و با دو نفر از بزرگان گویندگان عرب یعنی بحتری (206-283 ه . ق.) و ابن الرومی (221-283 ه . ق.) حشر داشته است. حکمیت بحتری را در باب درجهء شاعری ابوسهل سابقاً نقل کردیم و بحتری که مداح ابوسهل و پسرش ابویعقوب اسحاق (مقتول در 322 ه . ق.) و بعضی دیگر از افراد خاندان نوبختی است در مدح ایشان قصاید چند دارد که ما پیش از این چند شعر از آنها را شاهد آورده ایم. علی بن العباس بن الرومی شاعر شیعی مشهور، پروردهء خوان بنی نوبخت مخصوصاً ابوسهل و برادرش ابوجعفر محمد، داستانهایی داشته است که مسعودی فقط به آنها مختصری اشاره میکند(10) و از جملهء این اخبار یکی آنکه وقتی ابن الرومی در قطعه ای آل نوبخت را ستوده و ایشان را در نجوم اعلم ناس گفته بود، ابوسهل بن علی در قطعه ای از این ثناخوانی ابن الرّومی سپاسگزاری کرده و گفته است که آل نوبخت از نظم جواب گفته های آبدار ابن الرّومی عاجزند(11) بعلاوه ابوسهل با بسیاری از علما و متکلمین و شعرا و ادبای عصر خود معاشرت و مکاتبات شعری داشته و جماعتی از ادبا و رواه شعر از او اخذ ادب کرده اند. ذکر مجالس او با ابوعلی جبائی در اهواز و با حکیم ریاضی معروف ثابت بن قرّه و مدیحهء ابوالحسین علی بن العباس نوبختی (متوفی 324 ه . ق.) از او در کتب رجال و تواریخ هست. گذشته از این مراتب، ابوسهل خود از رواه اشعار است و قسمتی از اخبار ابونواس از او مروی است(12) و او شاگردان متعدد داشته که همه از کُتّاب و شعرا و متکلمین معروفند و ایشان از ابوسهل ادب و شعر و کلام اخذ و در تعلیم این فنون پیش او شاگردی میکرده اند. (خاندان نوبختی صص 96-106). و رجوع بفهرست همان کتاب شود.
(1) - تاریخ الاسلام ذهبی نسخهء کتابخانهء ملی پاریس ورق 60.
(2) - الاغانی ج 18 ص 170.
(3) - بودن او در اهواز و مباحثات او در آن شهر با ابوعلی جبائی (235-303 ه . ق.) قبل از 303 که تاریخ فوت ابوعلی است (فهرست طوسی ص 58 و رجال نجاشی ص 23) و مناظره با حلاج در اهواز قبل از 301 و دوری از بغداد مؤید همین حدس است.
(4) - رجال نجاشی ص 23.
(5) - تاریخ الوزراء صص 34-35 و تکملهء تاریخ الطبری F.24b(نسخهء کتابخانهء ملی پاریس).
(6) - تاریخ الاسلام ذهبی F.60b (نسخهء کتابخانهء ملی پاریس).
(7) - رجوع کنید به کتاب خاندان نوبختی ص83.
(8) - شافی سیدمرتضی صص 14-15.
(9) - نخبه المقال ص 132.
(10) - مروج الذهب ج 8 ص 233 (چ فرنگ).
(11) - آن دو قطعه هر دو در دیوان ابن الرومی (چ مصر 1921 م، ج1 ص 122، 123) مندرج است.
(12) - اخبار ابی نواس (خطی) ج 2.