جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حاجی (شیخ...) جامی در نفحات الانس ص219 آرد: شیخ الاسلام گفت که: شیخ احمد حاجی از پیران منست، شیخ حصری را دیده بود و ابوالحسن طرزی و غیر ایشان را و از ایشان حکایت میکردی. وی را گفتم که: از حصری هیچ یاد داری؟ گفت: با یکی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الحارث الخراز. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کرده است. (الموشح چ مصر ص116، 271، 283، 285، 289، 291، 324).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حافظ. رجوع به احمدبن علی خطیب بغدادی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حافظ مدرس علم جغرافی در مدارس متوسطهء مصر. او راست: الجغرافیه الحدیثه در 3 جزء طبع اسکندریه سال 1329 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حافظ (افندی) هدایه نزیل طنطا. او راست: تاریخ الحرمین و بیت المقدس. طبع مصر در 1327 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حافظ کبیر. رجوع به احمدبن عمرو شیبانی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حاکم بامرالله. رجوع به حاکم بامرالله ابوالعباس احمد شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حبش کاتب. رجوع به احمدبن عبدالله بغدادی و رجوع به حبش کاتب... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حبیبی. او راست: البحر الفیاض فی قول المعربین ضرب فعل ماض.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حجازی. ملقب بشهاب الدین. او راست: النیل الرائد فی النیل الزائد.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حرب. شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در تذکره الاولیاء (چ طهران ج1 ص202) آرد که: آن متین مقام مکنت آن امین و امام سنت آن زاهد زهاد و آن قبلهء عباد و آن قدوهء شرق و غرب پیر خراسان احمد حرب رحمه الله علیه فضیلت او بسیار است...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (افندی) حسن. ناظر مدرسه عباس الامیریه بولاق 1312 ه . ق. او راست: الدرر البهیه فی الفوائد الادبیه تألیف بلتیه بک و آن مشتمل بر 58 درس در موضوعات مختلفه است و بمصر در 1309 ه . ق. بچاپ رسیده است و القول المنتخب فی التربیه والادب...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حسن العیاشی. رجوع به عیاشی، احمد حسن شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حسن (المولوی السید...). او راست: تنقیح الرواه فی احادیث المشکاه (حدیث) در دو جزء و آن در هند بسال 1333 ه . ق. بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حسن میمندی. رجوع به احمدبن حسن... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حسنی بن محمد. مکنی به ابوالعباس و مشهور به احمد اول و المنصور. یکی از ملوک مغرب از خاندان شرفای حسنی. او در 985 ه . ق. با برادرزادهء خود جنگی در پیوست و بر او غالب شد و او را بکشت و سلطنت فاس و مراکش...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (بک) الحسینی (1271 - 1332 ه . ق.) شهاب الدین احمدبن احمدبن یوسف الحسینی الشافعی. او را سوای کتب مطبوعه تصنیفی جلیل است در 24 مجلد که به دارالکتب المصریه سپرده است و آن موسوم به رشدالانام لبرء ام الامام و هو شرح علی قسم العبادات من...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) حضرمی بصری. برادر یعقوب مقری حضرمی. محدث است. رجوع به احمدبن عبدالعزیز شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) (حظیرهء سلطان... میرزا) نام حظیره ای به هرات. رجوع به حبط ج2 ص304 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الحفظی. رجوع به زمزمی العجیلی شود. (معجم المطبوعات).