جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن احمد زبیدی حنفی ملقب به زین الدین. رجوع به احمدبن احمدبن عبداللطیف شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن احمد سروجی ملقب به زین الدین. او راست: تحفه الاصحاب.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن احمد قربانی معروف به بیری رئیس. وی متن وقایهء صدرالشریعهء اول را بترکی نظم کرده. وفات وی به سال 972 ه . ق. بوده است. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن احمد گیلانی. رجوع به احمدبن احمد جیلانی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الاخشید. رجوع ابن الاخشید شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ادریس بن یحیی ماردینی حنفی. لقب وی شرف الدین است. وفات او به سال 728 ه . ق. بود و او را منظومه ای است به نام نظم الدرر فی معرفه منازل القمر در ده باب و آن را به دمشق کرده است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ادریس صنهاجی قرافی مالکی. کنیت وی ابوالعباس و لقب او شهاب الدین است. وی از فقهاء مذهب مالکی بود و صاحب کشف الظنون که ظاهراً در هفت جای از کتاب خود از وی نام میبرد در شش جا او را مالکی و در یک جا (ج2...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ارسلان. ملقب به نورالدوله. رجوع به آل افراسیاب شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن الاسبر تکسینی(1)مکنی به ابوالنصر و ملقب به سیف الدین. او راست ترجمهء اسباب النزول ابن مطرف بفارسی. (کشف الظنون).
(1) - کذا فی کشف الظنون، و شاید اسبسکثی باشد. رجوع شود به معجم البلدان یاقوت.
(1) - کذا فی کشف الظنون، و شاید اسبسکثی باشد. رجوع شود به معجم البلدان یاقوت.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق بن ابراهیم ماهان بن بهمن بن نسک ارجانی فارسی معروف بموصلی. رجوع به الفهرست چ مصر ص201 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق بن ایوب مکنی به ابوبکر. رئیس شافعیهء نیشابور. وی در خراسان و عراق و حجاز و جبل حدیث شنید و پنجاه و چند سال متصدی افتاء بود و بعقل و رأی مَثَل بود و او را کتبی در فقه و حدیث است. و وفات وی...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق معروف به ابن صبیح جُرجانی. او راست: کتاب التوبه.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق بن البهلول بن حسان بن سنان ابوجعفر التنوخی، انباری الاصل. او بیست سال متولی قضاء مدینه المنصور بود و یازده شب از ربیع الاَخر رفته سال 318 ه . ق. بهشتادوهشت سالگی درگذشت. مولد او انبار بسنهء 231 ه . ق. بود. ابوبکر خطیب گوید...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق بن خربان. محدث است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق بن یعقوب. مولی الحضرمیین از حضارمهء کوفه برادر اسحاق بن یعقوب، محدث است. او از عکرمه بن عمار و همام و از او ابوخیثمه و عبد و صنعانی و دیگران روایت کنند. وفات211 ه . ق.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح فی مآخذ العلما علی الشعراء از او روایت کند. (الموشح چ مصر ص72).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق اسفراینی مکنی به ابوحامد. رجوع به ابوحامد احمدبن اسحاق شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق انباری نحوی مکنی به ابوجعفر. او راست: کتاب ادب القاضی بمذهب ابی حنیفه و ناسخ الحدیث و منسوخه و کتاب الدعاء. وفات وی به سال 317 ه . ق. و بقول حاجی خلیفه در کشف الظنون به سال 318 ه . ق. بود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق البرحی، اهزل. ابن ابی اصیبعه در ترجمهء ابن مندویه الاصفهانی، ذیل کتب وی نویسد: رساله فی عله الاهزل احمدبن اسحاق بن اصطفن المتطبب. رجوع به عیون الانباء ج2 ص22 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن اسحاق معروف بجفر، حمیری النسب مصری الدار. یاقوت گوید جز در کتاب زبیدی ذکری از او نیافتم و زبیدی او را در شمار نحات مصر آورده و گوید: وفات او به سال 301 ه . ق. بوده است.