جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه لیث: (تعداد کل: 33)

لیث

[لَ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب). اسد. شیر درنده. (غیاث). ج، لیوث. || نوعی عنکبوت که به جستن گیرد مگس را(1). (منتهی الارب). مگس گیر. ج، لیوث. (مهذب الاسماء). || لیث عفرین؛ شیر بیشه. || بیشهء شیر. || جانورکی که در بن دیوار ماند. || جانورکی شبیه کربسه که بر...

لیث

[لَیْ یِ] (ع ص) نباتٌ لیث؛ گیاه درهم پیچیده و انبوه. (منتهی الارب).

لیث

(ع ص، اِ) جِ الیث. (منتهی الارب).

لیث

[لَ] (اِخ) قبیله من بکربن عبد مناه بن کنانه و هم بنولیث بن بکربن عبد مناه. منهم الصعب بن جثامه اللیثی الصحابی رضی الله عنه و قد ذکر الحمدانی: ان منهم طائفه بساقیه قلته بالاخمیمیه من صعید مصر. (صبح الاعشی ج1 ص350). و رجوع به لیث بن بکر شود.

لیث

[لَ] (اِخ) موضعی است میان سرین و مکه و آنجا را وقعه ای است. (از منتهی الارب). رودباری است پائین سراه که به دریا یا موضعی از حجاز ریزد. لیث گوید: موضعی است در دیار هذیل. (از معجم البلدان).

لیث

[لَ] (اِخ) هو احد ماقیل فی اسم ابی هند الداری. و تأتی ترجمته فی الکنی. (الاصابه ج6 ص11).

لیث

[لَ] (اِخ) ابن ابی رقیه. وزیر ولیدبن عبدالملک و سلیمان بن عبدالملک. (مجمل التواریخ و القصص صص306-307)(1). و کان یکتب لسلیمان [سلیمان بن عبدالملک]علی دیوان الرسائل لیث بن ابی رقیه.. (الوزراء و الکتاب ص29). و کان یکتب لعمر [عمربن عبدالعزیز] اللیث بن ابی رقیه مولی ام الحکم بنت ابی سفیان....

لیث

[لَ] (اِخ) ابن ابی سلم. در اول خلافت ابودوانق درگذشت. (تاریخ گزیده ص252).

لیث

[لَ] (اِخ) ابن ابی سلیم. معاصر عبدالکریم بن ابی العوجاء. محدث است و از نافع روایت کند و هم از واصل بن حیان. وی را از ثقلاء شمرده اند. رجوع به عیون الاخبار ج1 ص279 و 309 و ج2 ص131 و تاریخ الخلفاء سیوطی ج6 و المصاحف ص182 شود.

لیث

[لَ] (اِخ) ابن بکربن عبدمناف بن کنانه مولای بسام. و بسام از بزرگی درجات علم بدان جایگاه برسید که خویشتن را به صدهزار دینار بازخرید از مولای خویش. گفتند چیزی حط (یعنی وضع و تخفیف) نخواهی، گفت نه که من خویشتن را بیش از این ارزم و نیک نقد برکشید...

لیث

[لَ] (اِخ) ابن ادریس محدث است. رجوع شود به فهرست کتابخانهء سپهسالار ج2 ص290.

لیث

[لَ] (اِخ) ابن ترسل. از کسان هارون خلیفه مأمور مصر و نامزد حکومت سیستان :... سخن سیستان رفت به حضرت امیرالمؤمنین هارون الرشید که لیث بن ترسل روزی امیرالمؤمنین را که از شکار بازگشته بود خدمتی کرد و به موقع افتاد، پس او را بخواند و گفتا ترا به مصر...

لیث

[لَ] (اِخ) ابن جثامه الکنانی اللیثی اخوالصعب بن جثامه. تقدم نسبه فی اخیه قال المرزبانی فی معجم الشعرا، مخضرم و قرأت بخط العلامه رضی الدین الشاطبی فی هامش الترجمه انه قرأ فی انساب مصر لیحیی بن ثوبان الیشکری مانصه: و ولد جثامه بن قیس صعبا و لیثا محلما و امهم...

لیث

[لَ] (اِخ) ابن حَبرویَه. محدث است.

لیث

[لَ] (اِخ) ابن خالد. ابوالحارث یکی از روات قرائت کسائی. (ابن الندیم). و رجوع به ابوالحارث ... شود.

لیث

[لَ] (اِخ) ابن ضمام. شاعری است از عرب.

لیث

[لَ] (اِخ) ابن عاصم بن کلیب القتبانی ابوزراده المصری. محدث است. وی از ابن جریح و ابن یونس بن عبد الاعلی از وی روایت کند. ابن یونس گوید: وی مردی صالح بود و به سال 211 ه . ق. درگذشت. (حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ج1 ص126).

لیث

[لَ] (اِخ) ابن عاصم الخولانی المصری. امام جامع مصر به عهد رشید. محدث است. وی از حسن بن ثوبان و ابن وهب از وی روایت کند و ابن حبان توثیق او کرده است. (حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ج1 ص126).

لیث

[لَ] (اِخ) ابن عبدالله شاشی، مکنی به ابونصر. محدث و تابعی است. رجوع به ابونصر شود.

لیث

[لَ] (اِخ) ابن عبده البصری. ابوالحارث. تابعی است.

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.