لیث
[لَ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب). اسد. شیر درنده. (غیاث). ج، لیوث. || نوعی عنکبوت که به جستن گیرد مگس را(1). (منتهی الارب). مگس گیر. ج، لیوث. (مهذب الاسماء). || لیث عفرین؛ شیر بیشه. || بیشهء شیر. || جانورکی که در بن دیوار ماند. || جانورکی شبیه کربسه که بر سوار عارض شود و به دُم زند منسوب به عفرین که شهری است. (منتهی الارب). گوش خزک. (مهذب الاسماء). || گیاهی است. || گیاه انبوه. (منتهی الارب). || (ص) مرد تمام اندام. || مرد ضابط و توانا و زیرک. || به غایت رسانندهء امور. || زبان آور. بلیغ. || (اِخ) پدر حی است. || نام شهری. (منتهی الارب). || نام برجی از بروج دوازده گانه که آن را شیر فلک خوانند و عرب آن را اسد نیز گویند. (مفاتیح).
(1) - Araignee a mouches.
(1) - Araignee a mouches.