ابوالحکم تنوخی
[ اَ بُلْ حَ کَ مِ تَ ](اِخ) تابعی است و از انس خادم رسول صلوات اللهعلیه روایت کند.
ابوالحکم مغربی
[ اَ بُلْ حَ کَ مِ مَ رِ ](اِخ) عبدالله بن مظفربن عبدالله بن محمد الباهلی. حکیم و ادیب معروف به مغربی. اصلاً از مریهء اندلس. مولد او به بلاد یمن بود و از آنجا بمشرق شد. ابوشجاع محمد بن علی الدهان الفرضی در تاریخ خود گوید ابوالحکم به بغداد...
ابوالحلال
[ اَ بُلْ حَ ] (اِخ) العتکی الازدی البصری، ربیعه بن زراره یا زراره بن ربیعه. تابعی است و از عثمان بن عفان روایت کند. گویند وی در صدوبیست سالگی درگذشته است. رجوع به زراره... شود.
ابوالحمارس
[ اَ بُلْ حُ رِ ] (ع اِ مرکب)(1)راسو. (مهذب الاسماء). عرسه. ابن عرس. موش خرما. پرسوق. سرغوب. کلکسه.
.
(فرانسوی)
(1) - Belette
ابوالحمراء
[ اَ بُلْ حَ ] (اِخ) مولی آل عفراء یا مولی الحارث بن رفاعه بن سوار. صحابی است.
ابوالحمراء
[ اَ بُلْ حَ ] (اِخ) مولی رسول الله صلوات اللهعلیه. نام او هلال بن حارث یا هلال بن ظفر. صحابی است.
ابوالحنبص
[ اَ بُلْ حِمْ بِ ] (ع اِ مرکب)روباه. (المزهر). ابوالحیل. ثعلب. روبه. روس.
ابوالحنوق
[ اَ بُلْ ؟ ] (اِخ) یکی از ملاعین یوم الطف که تیری بر پیشانی حضرت حسین بن علی علیهماالسلام زد. و رجوع به حبیب السیر ج1 ص216 شود.(1)
(1) - حبیب السیر، نشانه ای است برای کتاب حبیب السیر، چ 1 طهران.
ابوالحواری
[ اَ بُلْ حُ را ] (اِخ) بزیع بن عبدالله، مولی عبدالله بن شقیق عقیلی. تابعی است. او از انس و از او ابوخمیر روایت کند.
ابوالحواری
[ اَ بُلْ حُ را ] (اِخ)عبدالقدوس بن الحواری. تابعی است.
ابوالحواری العمی البصری
[ اَ بُلْ حُ رَلْ عَمْ می یِلْ بَ ] (اِخ) نام او زیدبن الحواری. تابعی است و از انس و معاویه بن قره روایت کند.
ابوالحوراء السعدی
[ اَ بُلْ حَ ئِسْ س ؟ ] (اِخ) ربیعه بن شیبان. تابعی است و از حسن بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام روایت کند.
ابوالحوز بصری
[ اَ بُلْ ؟ زِ بَ ] (اِخ)اوس بن عبدالله ربعی. رجوع به اوس... شود.
ابوالحویرث
[ اَ بُلْ حُ وَ رِ ] (اِخ)عبدالرحمن بن معاویه. محدث است.
ابوالحیا
[ اَ بُلْ حَ ] (اِخ) لقب عثمان بن عفان. رجوع به شرم عثمان در امثال و حکم تألیف مؤلف این کتاب شود. || لقب یحیی نبی علیه السلام.
ابوالحیل
[ اَ بُلْ یَ ] (ع اِ مرکب) روباه. ابوالحنبص. || سوسمار. و شاید در معنی اخیر محرف ابوحسیل باشد.
ابوالحیوه
[ اَ بُلْ حَ یات ] (ع اِ مرکب)آب. ماء. ابوحیان. ابوالغیاث. ابومدرک. (مهذب الاسماء).
ابوالخاموش
[ اَ بُلْ ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) کنیتی از کنای عرب و از جمله مردی از بنی العنبر.
ابوالخشخاش
[ اَ بُلْ خَ ] (اِخ) شاعری است عرب.
ابوالخشناء
[ اَ بُلْ خَ ] (اِخ) عبادبن مسیب اجنادی. و نیز کنیت او را ابوالخنساء گفته اند.
اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.
با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.
ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.
گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.
نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.