جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گون: (تعداد کل: 4)
گون
(اِ) رنگ و لون، چه گلگون، گلرنگ را گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) :
سموم خشمش اگر برفتد به کشور روم
نسیم لطفش اگر بگذرد به کشور زنگ
ز ساج باز ندانند رومیان را گون(1)
ز عاج باز ندانند زنگیان را رنگ.فرخی.
بستد از یاقوت و بسد لاله و گلنار گون
یافت از...
سموم خشمش اگر برفتد به کشور روم
نسیم لطفش اگر بگذرد به کشور زنگ
ز ساج باز ندانند رومیان را گون(1)
ز عاج باز ندانند زنگیان را رنگ.فرخی.
بستد از یاقوت و بسد لاله و گلنار گون
یافت از...
گون
[گَ وَ] (اِ)(1) بوته ای است خاردار. (بهار عجم). و در مغز ساقهء آن صمغی است سفیدرنگ که چون در آخر بهار بر جدار ساقه بریدگی و خراشی ایجاد کنند صمغ مذکور با فشار از ساقه بیرون می آید و آن را کتیرا میگویند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص221)...
گون
[گُ وِ] (اِخ) نام شهری است از شهرهای فارس. (برهان قاطع). این کلمه در فارسنامهء ابن البلخی و معجم البلدان و حدودالعالم نیامده و ظاهراً مصحف «گور» = جور (معرب) است که نام قدیم فیروزآباد باشد. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
گون
[گَ وَ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار. واقع در 68000 گزی شمال باختری چاه بهار و 17000 گزی شمال راه مالرو چاه بهار به جاسک. سکنهء آن 45 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج8).