گون
[گَ وَ] (اِ)(1) بوته ای است خاردار. (بهار عجم). و در مغز ساقهء آن صمغی است سفیدرنگ که چون در آخر بهار بر جدار ساقه بریدگی و خراشی ایجاد کنند صمغ مذکور با فشار از ساقه بیرون می آید و آن را کتیرا میگویند. (از گیاه شناسی گل گلاب ص221) :
گل روئی که با خورشید میزد لاف هم چشمی
گون شد کرگدن شد همچو من شد بدتر از من شد.
طاهر وحید (از بهار عجم).
- گون زرد(2)؛ نوعی گون که در گچ یافت شود.
- گون سفید(3)؛ نوعی گون که در کرج باشد و آن را خاک گون نیز گویند.
- گون شیر(4)؛ نوعی گون باشد.
(1) - Astragalus.
(2) - Astragalus qarrowianus.
(3) - Astragalus gossz, pinus.
(4) - Astragalus succuleut.
گل روئی که با خورشید میزد لاف هم چشمی
گون شد کرگدن شد همچو من شد بدتر از من شد.
طاهر وحید (از بهار عجم).
- گون زرد(2)؛ نوعی گون که در گچ یافت شود.
- گون سفید(3)؛ نوعی گون که در کرج باشد و آن را خاک گون نیز گویند.
- گون شیر(4)؛ نوعی گون باشد.
(1) - Astragalus.
(2) - Astragalus qarrowianus.
(3) - Astragalus gossz, pinus.
(4) - Astragalus succuleut.