جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گلدسته: (تعداد کل: 5)
گلدسته
[گُ دَ تَ / تِ] (اِ مرکب) دستهء گل. (آنندراج). چندین گل یکرنگ یا رنگارنگ که ساقهای آن بهم بربندند. مجموعه ای از گلهای فراهم کرده و بنهای آن باهم بریسمانی بسته و پیوسته :
سنبل سر نافه باز کرده
گلدسته بدو دراز کرده.نظامی.
گلدستهء امیدی بر دست عاشقان نه
تا رهروان غم را...
سنبل سر نافه باز کرده
گلدسته بدو دراز کرده.نظامی.
گلدستهء امیدی بر دست عاشقان نه
تا رهروان غم را...
گلدسته
[گُ دَ تَ / تِ] (اِ مرکب) اجازه. پروانه. رخصت. دستوری. اذن :
مسکین که ز دهر جز دل خسته نیافت
هرگز دَرِ آلاه ترا بسته نیافت
ایام نریخت خون خصم تو چو گل
تا از سر شمشیر تو گلدسته نیافت.
اشرفی سمرقندی.
مسکین که ز دهر جز دل خسته نیافت
هرگز دَرِ آلاه ترا بسته نیافت
ایام نریخت خون خصم تو چو گل
تا از سر شمشیر تو گلدسته نیافت.
اشرفی سمرقندی.
گلدسته
[گُ دَ تَ] (اِخ) دهی است جزء دهستان غار بخش شهر ری شهرستان تهران واقع در 15هزارگزی باختر شهر ری و 7هزارگزی شمال راه شوسهء رباط کریم. هوای آن معتدل و دارای 425 تن سکنه است. آب آن از قنات و در بهار از سیلاب رود کن تأمین میشود. محصول...
گلدسته
[گُ دَ تَ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 21هزارگزی شمال کرمانشاه و 3هزارگزی باختر قره قوین. دارای 20 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).