جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه کبک: (تعداد کل: 3)

کبک

[کَ] (اِ) دست. (ناظم الاطباء) (برهان). || کف دست را گویند. (اوبهی). کف دست. (ناظم الاطباء). || دست راست را گویند. (فرهنگ جهانگیری)(1).
(1) - مؤلف سراج احتمال می دهد به این معنی «کفک» را به تصحیف خوانده اند. (فرهنگ نظام از حاشیهء برهان چ معین).

کبک

[کَ] (اِ) مرغی است معروف. (آنندراج). پرنده ای است مشهور و معروف و آن دو قسم می باشد دری و غیر دری هر دو به یک شکل و شمایل لیکن دری بزرگتر و غیر دری کوچکتر است. (برهان). این پرنده بیشتر در کوهسارها زیست کند. قبج، معرب کبگ. (الفاظ الفارسیه...

کبک

[کَ بَ] (اِخ) یکی از شاهزادگان ماوراءالنهر که در سال 711 ه . ق. در زمان پادشاهی الجایتو با برادرش یسور بر خراسان تاختن کرد و بعد از خرابی بسیار بازگشت. الجایتو سلطان ابوسعید را به پادشاهی خراسان فرستاد. یسور میل ایران کرد و به مطاوعت درآمد و کبک بدین...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.