جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه هرا: (تعداد کل: 5)
هرا
[هَرْ را] (اِ) هلیله را گویند و آن دوایی است معروف و بهترین آن کابلی باشد. (برهان). به هندی اسم هلیله است. (فهرست مخزن الادویه). || گلوله های طلا و نقره را نیز گویند که در زین و یراق اسب به کار برند اعم از لجام و سینه بند و...
هرا
[هُرْ را] (اِ) درخشیدن. || ترس و بیم. (برهان). مانند هُرِه در دلهره. (از حاشیهء برهان چ معین). || آواز مهیب مانند آواز وحوش و سباع در افغانی هورا و هرا به فتح اول. (از حاشیهء برهان چ معین) :
نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک...
نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک...
هرا
[هِ] (اِ) فروریختن و آواز و صدای فروریختن. (برهان).
هرا
[هَ] (اِخ) هرات. (برهان). رجوع به هرات شود.