جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه هامون: (تعداد کل: 2)
هامون
(اِ) دشت و صحرا و زمین هموار خالی از بلندی و پستی که به تازی قاع خوانند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (برهان). قیعه. (دهار). ساد. ساده. صحرای بی درخت. قاع صفصف. براز. عراء. (یادداشت مؤلف) :
سپه بود بر کوه و هامون و راغ
دل رومیان بد پر از درد و داغ.فردوسی.
ز...
سپه بود بر کوه و هامون و راغ
دل رومیان بد پر از درد و داغ.فردوسی.
ز...