جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نعیم: (تعداد کل: 6)
نعیم
[نَ] (ع اِ) نعمت و ناز (ترجمان علامهء جرجانی ص 100 ) ناز (زمخشری) (مهذب الاسماء) آسایش (مهذب الاسماء) نعمت و نیکی و دسترس و مال و ناز (غیاث اللغات) فراخی مال نعمت تن آسانی (منتهی الارب) خفض و دعه و مال و خوشی عیش و نعمت فراوان (از متن...
نعیم
در حدیث « المسند » [نُ عَ] (اِخ) ابن حمادبن معاویه بن حارث الخزاعی المروزی، مکنی به ابوعبدالله، نخستین کسی است که به جمع پرداخت، وی در مرورود تولد یافت مدتی را در عراق و حجاز در جمع کردن احادیث گذراند، سپس به مصر رفت و در آنجا مقیم وی...
نعیم
[نُ عَ] (اِخ) ابن قعنب بن عتاب بن حارث الریاحی الیربوعی، مکنی به ابوقران و ملقب به الواقعه، از فارسان و شاعران عهد جاهلیت است رجوع به الاعلام زرکلی ج 9 ص 14 و النقائض ج 18 ص 71 و 474 و جمهره الانساب ص 216 و معجم ما استعجم...
نعیم
[نُ عَ] (اِخ) ابن مسعودبن عامر الاشجعی، از صحابه است، وی در جنگ خندق نهانی نزد پیغامبر آمد و اسلام آورد و میان قبائل قریظه و غطفان و قریش که به جنگ با مسلمانان همرای شده بودند تفرقه و نفاق افکند سپس در مدینه مقیم شد و در عهد خلافت...
نعیم
[نُ عَ] (اِخ) ابن هبیره بن شبل بن یثربی الشیبانی، از سرداران و شجاعان عرب است وی با مختار ثقفی در نهضت کوفه همراه بود و در جنگ با شبث بن ربعی به سال 66 ه ق کشته شد (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 15 ) رجوع به...
نعیم
[نَ] (اِخ) محمد نعیم پنجابی، از پارسی گویان هندوستان است رجوع به مقالات الشعراء ص 819 شود.