جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ندیم: (تعداد کل: 9)
ندیم
[نَ] (ع ص، اِ) حریف شراب (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (فرهنگ خطی) حریف شراب و بسا که توسعاً در مورد هر رفیق و مصاحبی استعمال شده است (اقرب الموارد) هم شراب (بحر الجواهر) یار شراب (دهار) هم پیاله (از بحر الجواهر) (ناظم الاطباء) هم قدح (دهار) ج، نُدَماء، نِدام،...
ندیم
[نَ] (اِخ)( 1) ابراهیم بن ماهان بن بهمن، ایرانی الاصل کوفی الولاده تمیمی القبیله موصلی الاقامه، مکنی به ابواسحاق، معروف به ندیم از اجلهء موسیقی دانان قرن دوم و سوم ه ق است وی فن موسیقی را نزد استادان ایرانی فراگرفت و در آواز و نواختن عود مهارت یافت...
ندیم
[نَ] (اِخ) احمدبن ابراهیم بن اسماعیل بن داودبن حمدون، مکنی به ابوعبدالله نحوی لغوی قرن سوم است وی استاد مبرد و ابوالعباس ثعلب و از مصنفین امامیه و از مقربان امام علی النقی و امام حسن عسکری است و از ایشان روایت کرده است از تألیفات اوست: 1 - اسماء...
ندیم
[نَ] (اِخ) (افندی) احمد، متخلص به ندیم اهل استانبول و از شعرای عثمانی است دیوانی به نام صحایف الاخبار دارد به سال 1143 ه ق درگذشت رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و اعلام المنجد شود.
ندیم
[نَ] (اِخ) زکی (میرزا) رجوع به ندیم مشهدی شود.
ندیم
[نَ] (اِخ) عبدالله بن مصباح شاعر و ادیب و جریده نگار مصری است به سال 1261 ه ق در اسکندریه تولد یافت و به سال 1314 ه ق درگذشت او راست: 1 - سلافه الندیم 2 - کان و یکون 3 - المسامیر 4 - مقالات رجوع به...
ندیم
[نَ] (اِخ) علی بیگ (میرزا) در دهلی می زیسته است و ملازم امرای آن سامان بوده است او راست: از تو دل مهر و وفا می خواهد سادگی بین که چه ها می خواهد رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود.
ندیم
[نَ] (اِخ) (ابن) محمد بن ابی یعقوب اسحاق، مشهور به ابن ندیم مؤلف فهرست معروف است رجوع به ابن الندیم شود.
ندیم
[نَ] (اِخ) محمدعسکری خان (سید) فرزند سیدمحمد ماه از شعرای قرن سیزدهم ه ق است رجوع به تذکرهء روز روشن ص 688 و فرهنگ سخنوران شود.