جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نخش: (تعداد کل: 3)
نخش
[نَ] (ع اِ) پاره ای از مال (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) قسمتی از مال (از المنجد (||) مص) لاغر شدن مهزول شدن (منتهی الارب) (آنندراج) لاغر گردیدن (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) برانگیختن (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) سخت راندن (منتهی الارب)...
نخش
[نَ خَ] (ع مص) کهنه و پوسیده گردیدن اسفل و پائین چیزی (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
نخش
[نَ خَ] (ص) دراز(؟) (یادداشت مؤلف) : دعوی کند خدائی و مر هیچ بنده را نتوان که دست گیرد از جوع و از عطش آن پادشاه نیست که دستور او کند بر ناخوشی به مال کسان دست را نخش سوزنی دست شاعر نخش بود به صله سوزنی شاعری است دست...