جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه موی: (تعداد کل: 4)

موی

(اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب). صفر. طمحره. (منتهی الارب) : اگر موی را بسوزانند در...

موی

(اِ) مخفف مویه. مویه. گریه. ناله. (یادداشت مؤلف). || مصیبت. بدبختی :
مرد گفت ای جوان زیباروی
به یکی موی رستی از یک موی.
نظامی (هفت پیکر چ امیرکبیر ص755).
رجوع به مویه شود.

موی

[مُ وَی ی] (ع اِ مصغر) مصغر ماء. آب اندک. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماء شود.

موی

[] (اِخ) شهرکی است خرد به خراسان از حدود اندرآب. (حدود العالم).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.