جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه منقرض: (تعداد کل: 2)

منقرض

[مُ قَ رِ] (ع ص) بریده شونده و درگذرنده. (آنندراج). بریده شونده. (غیاث). انقراض یافته و درگذشته و بریده شده و قطع شده و نابود و منعدم. (ناظم الاطباء). برافتاده. ورافتاده.
- منقرض شدن؛ از بین رفتن. نابود شدن. ورافتادن : گفتند پیران بنی اسرائیل منقرض شدند و تو کودکان ایشان...

منقرض

[مُ قَ رَ] (ع اِ) انقراض. پایان. نهایت. آخر. وقت انقراض : ذکر هر یک تا منقرض زمان چون چشمهء خورشید تابان خواهد بود. (جهانگشای جوینی).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.