جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ملبن: (تعداد کل: 5)
ملبن
[مِ بَ] (ع اِ) آنچه شیر را بدان صاف نمایند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای شیر. ج، ملابن. (مهذب الاسماء). گاودوشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کالبد خشت. (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قالب آجر. (از اقرب الموارد)....
ملبن
[مُ لَبْ بِ] (ع ص) خشت زن. (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد).
ملبن
[مُ لَبْ بَ] (ع اِ) فراته. (مهذب الاسماء). فلاته که حلوایی است با شیر ترتیب داده. (منتهی الارب). نام حلوایی. (ناظم الاطباء). فلاتج، و جوهری گوید که گمان می کنم مولد باشد. (از اقرب الموارد). فراته. فلاته. باسدُق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ملبن
[مُ بِ] (ع ص) بسیارشیر. (مهذب الاسماء): شاه ملبن؛ گوسپند باشیر. (منتهی الارب) (آنندراج). گوسپند شیرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناقه ملبن؛ ماده شتری که پستان وی به شیر آمده باشد. (ناظم الاطباء).
- ابن ملبن؛ بچهء ماده شتری که پستان وی به شیر آمده باشد. (از ناظم الاطباء).
||...
- ابن ملبن؛ بچهء ماده شتری که پستان وی به شیر آمده باشد. (از ناظم الاطباء).
||...
ملبن
[مُ لَبْ بَ] (ع ص) ساخته شده از خشت پخته. (ناظم الاطباء).