جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه مقوی: (تعداد کل: 3)

مقوی

[مُ قَوْ وی] (ع ص) توانایی دهنده و تواناکننده. (آنندراج). قوت دهنده و تواناکننده و استوار و محکم کننده و مضبوط کننده. (ناظم الاطباء). نیرودهنده. نیروبخش. نیروبخشنده. قوت دهنده. که قوت آرد. خلاف مضعف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تأییدکننده. مؤید. تقویت کننده : و مقوی این قول دلالت...

مقوی

[مُقْ] (ع ص) ستور توانا و گویند فرس مُقْوٍ و گویند فلان قوی مُقْوٍ؛ یعنی فلان خودش توانا و دارای ستور تواناست. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی توشه. (مهذب الاسماء). مرد زاد سپری شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه...

مقوی

[مُ قَوْ وا] (ع اِ) مقوا. (ناظم الاطباء) : ایجاد کلاه نظامی که عبارت است از پوست بخارایی بدون مقوی مشتمل بر کلگی از مخمل سیاه... (المآثر و الاَثار ص129). و رجوع به مقوا شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.