جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه معقرب: (تعداد کل: 2)

معقرب

[مُ عَ رَ] (ع ص) کج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خمیده و منه صدغ معقرب، یعنی موی پیچه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برگشته. (از اقرب الموارد) :
زخم عقرب نیستی بر جان من
گر ورا زلف معقرب نیستی.دقیقی.
دل در آن زلف معنبر چه نکوست
مرغ در دام...

معقرب

[مُ عَ رِ] (ع ص) مکان معقرب؛ جای کژدم ناک. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادهء بعد شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.