جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مستغرق: (تعداد کل: 4)
مستغرق
[مُ تَ رِ] (ع ص) نعت فاعلی از استغراق. غرق شونده. (غیاث) (آنندراج). فرورونده. (ناظم الاطباء). || فرارسنده. || به تمام توانائی خود کاری کننده. || کامل. (غیاث) (آنندراج). رجوع به استغراق شود.
مستغرق
[مُ تَ رَ] (ع ص) نعت مفعولی از استغراق. غوطه ور شده و فرورفته در آب و غرق شده. (ناظم الاطباء). رجوع به استغراق شود. || مستوعب. (اقرب الموارد). فرا گرفته. || فرو رفته. متحیر. حیران. غریق :
مستغرق یادت آنچنانم
کم هستی خویش شد فراموش.سعدی.
کرا قوت وصف احسان اوست
که اوصاف مستغرق...
مستغرق یادت آنچنانم
کم هستی خویش شد فراموش.سعدی.
کرا قوت وصف احسان اوست
که اوصاف مستغرق...
مستغرق
[مُ تَ رِ] (ع ص) نعت فاعلی از استغراق. غرق شونده. (غیاث) (آنندراج). فرورونده. (ناظم الاطباء). || فرارسنده. || به تمام توانائی خود کاری کننده. || کامل. (غیاث) (آنندراج). رجوع به استغراق شود.