جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه مرعی: (تعداد کل: 2)

مرعی

[مَ عا / مَ عَنْ] (ع مص) چریدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (از اقرب الموارد) (غیاث). || چرانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). متعدی و لازم به کار رود. (از اقرب الموارد). || در دیگر معانی کلمه، مصادر رَعْی و رِعایه نیز به کار رود. (از اقرب الموارد). رجوع...

مرعی

[مَ عی ی] (ع ص) نعت مفعولی از رَعْی و رِعایه. رجوع به رعی و رعایه شود. رعایه کرده شده. ملحوظ. آنچه رعایت کرده شود. (از اقرب الموارد). نگاهبانی شده و چشم داشته شده : چون مقرر گشت که مصالح دین بی شکوه پادشاهان دیندار نامرعی است... فرضیت طاعت ملوک...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.