جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مته: (تعداد کل: 4)
مته
[مَ تَ / مَتْ تَ / تِ] (اِ) برماه و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان). برمهء نجاران که بدان چوب و تخته سوراخ کنند و آن را ماهه نیز گویند. (انجمن آرا). برمهء نجاران که ماهه نیز گویند. (رشیدی). برماه و آن را...
مته
[مَتْهْ] (ع مص) آب به دلو کشیدن از چاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص) اغوا. (ناظم الاطباء).
مته
[مَ تَهْ] (ع مص) علاج کردن بطالت و غوایت. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || گمراه شدن. (ناظم الاطباء).
مته
[مَ تَهْ] (ع اِ) راز نهانی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (اِمص) اغوا. (ناظم الاطباء). غوایت. (از منتهی الارب) (آنندراج).