جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قالی: (تعداد کل: 6)
قالی
(ع ص) بریان سازنده. (آنندراج). طباخ. قلیه پز. (ناظم الاطباء). || دشمن دارنده. (آنندراج). سخت ناپسنددارنده. (ناظم الاطباء).
قالی
(اِ) قسمی از گلیم پرزدار منقش گرانبها که خالی نیز گویند. (ناظم الاطباء). مهمترین محصول صنعتی ایران در عصر حاضر قالی و قالیچهء دست بافت است. قالی بافی از صنایع بسیار قدیم ایران است. میگویند که اسکندر کبیر وقتی برای اولین بار مقبرهء کوروش بزرگ را بازدید نمود مشاهده کرد...
قالی
(اِخ) بنقل احمدبن یحیی، زنی است که بحکومت ارمنستان رسید. رجوع به قالی قلا شود.
قالی
(اِخ) دهی است به حدود مرغزار. قالی میوهء اندک دارد و غلات فراوان. (نزهه القلوب چ بریل ج 3 ص 123). مرغزار قالی بر کنار آب پرواب افتاده است و جائی است خرم، اما گیاهش بزمستان چارپایان را موافق بود و بتابستان زیان دارد. طولش سه فرسنگ در عرض یک...
قالی
(ص نسبی) نسبت است به قالیقلا. (الانساب سمعانی). رجوع به قالیقلا شود.