جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه فرض: (تعداد کل: 3)

فرض

[فَ] (ع اِ) رخنهء کمان که سوفار و جای چلهء آن است. (منتهی الارب). آن جای از کمان که زه بدان افتد. ج، فِراض. (اقرب الموارد). || آتش زنه. (منتهی الارب). || جای زدن از آتش زنه یا رخنهء آتش زنه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || دهانهء جوی. ج، فراض....

فرض

[فِ] (ع اِ) بار درخت بوی جهودان تا وقتی که سرخ باشد. (منتهی الارب). ثمر دوم است مادام که سرخ باشد. (فهرست مخزن الادویه) (اقرب الموارد).

فرض

[فُرْ رَ] (ع ص، اِ) جِ فارض. (منتهی الارب). رجوع به فارض شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.