جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عیس: (تعداد کل: 5)
عیس
[عَ] (ع مص) گشنی کردنِ گشن ماده شتر را. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب).
عیس
[عَ] (ع اِ) آب گشن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ماءالفحل، و آن کشنده است زیرا خطرناک ترین سم است. (از تاج العروس).
عیس
(ع اِ) شتران سپید سرخ موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). شتران سپیدرنگ، که با سپیدی آنها رنگ بور یا تیرگی ناآشکاری مخلوط باشد. و گویند که آن از انواع نیکوی شتر است. (از اقرب الموارد). یکی نر آن أعیس و یکی مادهء آن عَیساء است. (از منتهی الارب)...
عیس
(اِخ) (دسکرهء...) از طسوج جبل است، در ناحیهء قم. (از تاریخ قم ص 118).
عیس
[عَ یَ] (ع اِ) رنگ عیس. (از اقرب الموارد). عیسه. رجوع به عیس [ عی ] و عیسه شود.