جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عزاز: (تعداد کل: 4)
عزاز
[عَ] (ع ص، اِ) زمین درشت. (منتهی الارب). سرزمین صلب و سخت، که سیل در آن بسرعت جاری شود. (از اقرب الموارد). عَزَز. و رجوع به عزز شود.
عزاز
[عَ] (اِخ) شهری است نزدیک حلب که خاکش چون بر کژدم پاشند بمیرد. (منتهی الارب). شهرکی است در فاصلهء یک روزهء شمال حلب، و آن را رستاقی است. آب و هوائی گوارا دارد و در آنجا عقرب یافت نشود و مشهور چنان است که اگر از خاک آن بر عقرب...
عزاز
[عَ] (اِخ) جایگاهی است در یمن. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب).
عزاز
[عِ] (ع مص) تنگ پستان شدن ناقه. (از منتهی الارب). «عَزوز» بودن ناقه. (از اقرب الموارد). رجوع به عَزوز شود. عُزوز. || معازّه و چیرگی جستن بر یکدیگر در خطاب و نبرد کردن در ارجمندی. (ناظم الاطباء). || (ص، اِ) جِ عَزیز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عزیز شود.