جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طیب: (تعداد کل: 10)
طیب
(ع ص، اِ)(1) بوی خوش. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). خوشبوی. عطر. بوی. داود ضریر انطاکی گوید: طیب، بر هر شی ء که بوی خوش داشته باشد اطلاق میگردد مانند مشک و عنبر و غالیه و مانند آن. (تذکرهء داود ضریر انطاکی ج1 ص240). طیب، ادویهء خوشبوی است مانند مشک و...
طیب
(اِخ) شهری است میان واسط و تستر. (منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان آورده که: طیب شهرکی است بین واسط و خوزستان و اهالی آن تا زمان حاضر نبطی بوده و هستند و بزبان قوم نبط سخن گویند. خبر داد مرا داودبن احمدبن سعید الطیبی التاجر که آنچه در میان...
طیب
[طَیْ یِ] (ع ص) پاک. (منتهی الارب) (غیاث اللغات). پاکیزه. طاهر. قوله تعالی : و هدوا الی الطیب من القول (قرآن 22/24) و ایشان را راه نمائید بگفتار پاک، و هو قول لااله الاالله. (تفسیر ابوالفتوح). ایضاً قوله تعالی: الیه یصعد الکلم الطیب (قرآن 35/10)؛ و صعود کند، یعنی بخدای...
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) لقب مرّه بن شراحیل بن الطیب مُکنی به ابواسماعیل است. چون پیوسته بعبادت مشغول بودی و زهد ورزیدی بدین لقب ملقب گردید. (انساب سمعانی برگ 376).
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) ابن اسماعیل بن ابراهیم الذهلی، کنیتش ابومحمد و معروف به ابوحمدون دلال و یکی از مشاهیر قُراء و صلحاء زهاد بوده. از کسائی قرائت روایت میکرد، همچنین از یعقوب حضرمی، و نیز از مُسیب بن شریک و سفیان بن عُیَیْنه و شعیب بن حرب حدیث روایت میکرد....
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) ابن عبدالله بن احمد مکنی به ابومحمد. او راست: قلائد النحر فی وفیات اعیان الدهر که ترجمهء احوال را بترتیب سنوات تا سال 927 ه . ق. تدوین کرده است. (کشف الظنون چ اسلامبول ج2).
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) ابن محمد الخسروانی، کنیت وی ابوطاهر است. عوفی در تذکرهء خویش آورده است: خسروانی نوای ثنای او راه انقطاع اسم زدی و مخدرات خاطر او دل مخالف و موافق ربودی. از اماثل شعرای آل سامان بوده در دولت ایشان با عیشی تن آسان. در قصیده ای میگوید...
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) ابن محمد رسول الله (ص). صاحب «الاصابه» در قسم سوم حرف طاء آورده که: الطیب ولد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم... تقدم فی الطاهر. و سیأتی زیاده فی عبدالله. (الاصابه ج3 ص301). در ذیل ترجمهء طاهر گوید: الطاهربن سید الخلق محمد بن عبدالله...
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) ابن محمد الباهلی. مرزبانی در کتاب «الموشح» در چندین مورد نام وی را برده و از مطاوی کتاب مذکور چنین استنباط میشود که وی یکی از روات اشعار و علمای نقدالشعر بوده است. رجوع به ص42، 105، 182، 208، 215 کتاب الموشح چ مصر شود.
طیب
[طَیْ یِ] (اِخ) بامخرمه. رجوع به بامخرمه طیب بن عبدالله بن احمد شود.