جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طوبی: (تعداد کل: 4)
طوبی
[با] (ع ص) جِ طیبه. (منتهی الارب).
طوبی
[با / بی] (اِخ) نام درختی است در بهشت. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). نام درختی است در بهشت که بهر خانه از اهل جنت شاخی از آن باشد و میوه های گوناگون و خوشبوئی از آن حاصل آید... و هندیان آن را کلپ برچهه خوانند. (غیاث) (آنندراج) :
بباغی در او...
بباغی در او...
طوبی
[با] (ع ص) تأنیث اَطیب. پاک. پاکیزه. || رام. || حُسنی. نیکو. || برگزیده. || سُخ. خوش. (منتخب اللغات) :
نبید پیش من آمد بشاطی برکه
بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه.منوچهری.
طوبی بر آن قلم که بعنوان نامه بر
بوحرب بختیار محمد کند همی.منوچهری.
- طوبی لَکَ، طوبی لَکِ؛ سُخ تو. خنک تو را....
نبید پیش من آمد بشاطی برکه
بخنده گفتم طوبی لمن یری عکه.منوچهری.
طوبی بر آن قلم که بعنوان نامه بر
بوحرب بختیار محمد کند همی.منوچهری.
- طوبی لَکَ، طوبی لَکِ؛ سُخ تو. خنک تو را....
طوبی
(ص نسبی) منسوب به قصر الطوب. (سمعانی).