جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طاب: (تعداد کل: 4)
طاب
(ع مص) طِیب. طِیبه. تَطیاب. خوشمزه و پاک و پاکیزه گردیدن. || طابت الارض؛ گیاه ناک گردید زمین. || طِبت به نفساً؛ ای طابت به نفسی؛ خوش شد دل من به او. || طابهُ؛ خوش کرد آن را. پاک و پاکیزه ساخت. || ما اطیبهُ!؛ چه پاکیزه و خوش است...
طاب
(ع اِ) بوی خوش. || (ص) پاک. (منتهی الارب). || لذیذ. || (اِمص) خوشی. || پاکی. (دهار).
طاب
(اِخ) دهی است ببحرین. (منتهی الارب).