طاب
(ع مص) طِیب. طِیبه. تَطیاب. خوشمزه و پاک و پاکیزه گردیدن. || طابت الارض؛ گیاه ناک گردید زمین. || طِبت به نفساً؛ ای طابت به نفسی؛ خوش شد دل من به او. || طابهُ؛ خوش کرد آن را. پاک و پاکیزه ساخت. || ما اطیبهُ!؛ چه پاکیزه و خوش است آن. (منتهی الارب).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.