جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه صیقلی: (تعداد کل: 3)

صیقلی

[صَ / صِ قَ] (ص نسبی، اِ)صیقل. جلادهنده. روشن کننده. جَلاّء. موره زن. آینه افروز :
نخست آهنگری با تیغ بنمای
پس آنگه صیقلی را کار فرمای.نظامی.
آهن ارچه تیره و بی نور بود
صیقلی آن تیرگی او زدود.مولوی.
گر من سخن درشت نگویم تو نشنوی
بی جهد از آینه نبرد زنگ صیقلی.سعدی.
عشق در فکر شکست...

صیقلی

[صَ قَ] (اِخ) شاعری است. صادقی کتابدار نویسد: از قصبهء بروجرد ولایت همدان است و اوقات خود را به کارگری میگذرانید. جوانی شگفته و گرم آمیزش است. در اوایل خیلی باادب، بی طمع و کاسب بود، ولی حالا از قراری که می گویند خیلی شاعرپیشه و مسخره و طمعکار شده...

صیقلی

[صَ قَ] (اِخ) محمد بن محمد بن ظفر. او راست کتابی به نام انباء نجباء الابناء. وی بسال 565 ه . ق. درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.