جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صیر: (تعداد کل: 6)
صیر
[صَ] (ع مص) بازگردیدن کار. بازگشت و مآل کار. || بازگردیدن طلب کنندگان گیاه بسوی جای بازگشت. || میل کردن بسوی کسی. (منتهی الارب). گشتن. (تاج المصادر بیهقی). || حاضر شدن مردم آب را و گرد آمدن بر آن. || بریدن. (منتهی الارب). پاره کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامهء...
صیر
(اِخ) موضعی است در نفتالی در جوار دریای جلیل. (صحیفهء یوشع 19:35) (قاموس کتاب مقدس).
صیر
(اِخ) کوهی است باجاء به بلاد طی و مغاره های خانه مانند دارد. (معجم البلدان).
صیر
(اِخ) کوهی است بر ساحل بین صیراف و عمان. (معجم البلدان).
صیر
[یَ] (ع اِ) جِ صیره. رجوع به صیره شود.
صیر
[صَیْ یِ] (ع ص) خوب صورت. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). || (اِ) گور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || گروه. (منتهی الارب). الجماعه. (اقرب الموارد).