صیر
[صَ] (ع مص) بازگردیدن کار. بازگشت و مآل کار. || بازگردیدن طلب کنندگان گیاه بسوی جای بازگشت. || میل کردن بسوی کسی. (منتهی الارب). گشتن. (تاج المصادر بیهقی). || حاضر شدن مردم آب را و گرد آمدن بر آن. || بریدن. (منتهی الارب). پاره کردن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامهء جرجانی). || میل دادن. (منتهی الارب). || بچسبانیدن. (ترجمان علامهء جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). || (اِ) آبی که بر آن گرد آیند و حاضر شوند. || طرف. (منتهی الارب). یقال: انا علی صیر حاجه؛ ای علی طرف. (مهذب الاسماء). || پایان کار. (منتهی الارب). || شکاف در. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). || ماهیانه که نوعی از نانخورش است که از ماهی ترتیب دهند یا دیگر نانخورش است که بماهیانه ماند یا ماهی نمکین که از او ماهیانه سازند یا ماهی صغیر است. (منتهی الارب). صحناه. (فهرست مخزن الادویه). گویا این کلمه بدین معنی سریانی و معرب است چه اهل شام بدان تکلم کنند. (المعرب ص216). || پیشوای جهودان. (منتهی الارب). اسقف الیهود. (اقرب الموارد).