جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه شکوی: (تعداد کل: 2)

شکوی

[شَ وا] (ع اِمص) گله. شِکوه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گله. (آنندراج) (منتهی الارب) (غیاث). گله مندی. گله گزاری. شکایت. اشتکاء. شکوه. تشکی. مُست. رفع قصه. رفع دعوی. گزرش. (یادداشت مؤلف) :
نی نی از بخت شکرها دارم
چند شکوی که شوک بی ثمر است.خاقانی.
آهی از سر شکوی به اغراق چنان...

شکوی

[شَ وا] (ع مص) شکاه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گله کردن. (آنندراج) (غیاث) (المصادر زوزنی) (دهار). || نالیدن. زاریدن. بنالیدن. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شکاه و شکایه شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.