جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سوله: (تعداد کل: 4)
سوله
[لَ / لِ] (اِ) مطلق سوراخ را گویند عموماً و سوراخ پس و پیش را که دبر و فرج باشد خصوصاً (برهان) سوراخ مقعد و سوراخ فرج (فرهنگ رشیدی) : بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین که سیماب از سر حمدان فروریزمْشْ در سوله عسجدی|| خانه زادی را...
سوله
[سَ لَ] (ع اِمص) فروهشتگی شکم و جز آن || جای باش کبوتران (منتهی الارب) (آنندراج).
سوله
[لَ] (اِخ) نام یکی از پیلان سلطان محمود غزنوی که بغنیمت از هند آورد : چو هروان و جیله شبیه الوهه چو مولوس و سوله و چون سور کیسر فرخی (فرهنگ فارسی معین).
سوله
[لَ] (اِخ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور دارای 168 تن سکنه آب آن از رودخانه و قنات ( محصول آنجا غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9.