جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سنبله: (تعداد کل: 4)
سنبله
[سُمْ بُ لَ] (ع اِ) یک خوشهء گندم و جو و مثل آن ج، سنابل (آنندراج) واحد سنبل یک خوشه (جو و گندم و غیره) ج، سنبلات، سنابل (فرهنگ فارسی معین) خوشه ج، سنابل (منتهی الارب) : کسان ذخیرهء دنیا نهند و غلهء او هنوز سنبله باشد که رفت در...
سنبله
[سَمْ بَ لَ] (ع اِ) درخت عضاه (منتهی الارب) (اقرب الموارد) درخت خارداری که عضاه نیز گویند (ناظم الاطباء).
سنبله
[سَمْ بَ لَ] (ع مص) خوشه برآوردن کشت (ناظم الاطباء) از پس یا از پیش کشیدن جامه را (ناظم الاطباء).